
طبق اعلام آکادمی سوئد، جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۵ به نویسنده مجارستانی، لاسلو کراسناهورکای، اهدا شد.
آکادمی سوئد از این نویسنده ۷۱ ساله به دلیل «مجموعه آثار تأثیرگذار و رویایی که در میانه وحشت آخرالزمانی، قدرت هنر را تأیید میکند» تجلیل کرد.
کراسناهورکای به خاطر رمانهای دیستوپیاییاش که در یک فضای مالیخولیایی روایت میشود شناخته شده است.
کراسناهورکای که در سال ۱۹۵۴ در گیولا، مجارستان متولد شد، با اولین رمان خود، ساتانتانگو در سال ۱۹۸۵، که تصویری تاریک و مسحورکننده از فروپاشی یک جامعه روستایی را ارائه میدهد، نام خود را مطرح کرد. این رمان تقریباً سه دهه بعد، در سال ۲۰۱۳، جایزه بینالمللی من بوکر را به زبان انگلیسی دریافت کرد.
کراسناهورکای که اغلب به عنوان نویسندهای پستمدرن توصیف میشود، به خاطر جملات بلند و پیچیده، مضامین دیستوپیایی و مالیخولیایی، و شدت بیامان آثارش شناخته شده است. منتقدان او را با گوگول، ملویل و کافکا مقایسه کردهاند.
رمان « ساتانتانگو» در یک مزرع جمعی و متروک در مجارستان پساکمونیستی اتفاق میافتد که ساکنان آن در میان بارانهای بیپایان و پوسیدگی و زوال دچار انفعال و نومیدی شدهاند. زندگی این جامعهی روستایی با شایعه بازگشت یک شخصیت مرموز به نام «ایریمیاس» دگرگون میشود. اهالی روستا تصور میکردند او سالها پیش مرده است، اما بازگشت ناگهانیاش در آنان این امید را زنده میکند که نجاتدهندهای برای رهایی از فلاکت در راه است.
کراسناهورکایی از جملات بسیار بلند و پیچیده و نثری سیال استفاده میکند که نقطهها و نشانههای سجاوندی میان جملات را حذف کرده است. این سبک، تجربه خوانش را به شکلی آگاهانه ملالآور و فرساینده میسازد تا مخاطب را مستقیماً در فضای یأسبار و انتظار بیپایان شخصیتها غرق کند.
این رمان از دوازده فصل تشکیل شده و ساختار حرکتی آن، همانند رقص تانگو، شش گام به پیش و شش گام به عقب است. این ساختار دورانی و تکراری، بر مفاهیمی مانند فریب، ناامیدی و چرخه معیوب زندگی تأکید میکند.
بلا تار، کارگردان شهیر مجارستانی بر اساس این رمان یک فیم هفت ساعته ساخته است.
«ملکوت درد» (The Melancholy of Resistance)، یک شاهکار دیگر از او، فضایی هراسانگیز از یک شهر کوچک را به تصویر میکشد که با ورود یک سیرک مرموز و نمایش یک «وال» عظیم و بیجان، در آستانهی هرج ومرج و شورش جمعی قرار میگیرد. این رمان نیز با نثر سیال و پیچیدهی خود، استعارهای قدرتمند از ظهور شرارت، عوامفریبی و فروپاشی نظم در جامعه ارائه میدهد.
سوزان سونتاگ او را «استاد معاصر مجارستانی آخرالزمان» توصیف کرده و دبلیو.جی. سبلد از جامعیت دیدگاه او ستایش کرده است.
مسیر حرفهای کراسناهورکای به همان اندازه که تحت تأثیر زبان بوده، در سفرهایش نیز شکل گرفته است. او در سال ۱۹۸۷ برای اولین بار از مجارستان کمونیستی خارج شد و یک سال را در برلین غربی با بورسیه گذراند. بعدها از آسیای شرقی بهویژه مغولستان و چین در آفرینش فضاهای داستانی بهره گرفت.
او هنگام کار روی رمان «جنگ و جنگ» به طور گسترده به اروپا و آمریکا سفر کرد و مدتی هم در نیویورک در آپارتمان آلن گینزبرگ، شاعر افسانهای بیت در نیویورک، زندگی کرد و از حمایت او برخوردار شد. را برای تکمیل این رمان حیاتی توصیف کرد.
درونمایهٔ مرکزی رمان «جنگ و جنگ»، نبرد همیشگی روایت (جنگ) در برابر فراموشی و نیستی (جنگ دیگر) است. قهرمان داستان، «کورین»، یک دستنویس باستانی اسرارآمیز را پیدا میکند و نجات آن از فراموشی را تنها رسالت خود میداند. این اثر برای او حکم حقیقت ناب و زیبایی مطلق را دارد و معتقد است که نجات آن به معنای نجات خاطره، تاریخ و معنا از چنگال نیستی است. این نبرد، جنگی دائمی و تراژیک است.
برنده سال گذشته جایزه نوبل ادبی، هان کانگ، نویسنده کرهجنوبی بود که بیشتر برای رمان گیاهخوار شناخته شده است.