اُدیل یانْسِن: «گذشته، بختک هر تبعیدی» – به ترجمه فرخ قدسی
خواننده در مواجهه با رمان “بادنماها و شلاقها” به قلم نسیم خاکسار منقلب برجا میماند و این از تاثیرات استعارههای روایی رمان است.
خواننده در مواجهه با رمان “بادنماها و شلاقها” به قلم نسیم خاکسار منقلب برجا میماند و این از تاثیرات استعارههای روایی رمان است.
نسیم خاکسار، نویسنده تبعیدی که عمری را در راه آزادی بیان و مبارزه با سانسور سپری کرده بیانیهای در نگرانی از وضعیت بکتاش آبتین منتشر کرده است. میخوانید.
انتشارات سوژه در آلمان گزیدهای از داستانهای نسیم خاکسار را به زبان آلمانی با عنوان «بین دو در» ( Zwischen zwei Türen) منتشر کرده است.
پروندهای مختصر فراهم کردیم از برخی آثار که درباره فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در نخستین دهه بعد از انقلاب پدید آمده – با این یقین که حتی گوشهای از حقیقت رنج انسان آزادیخواه، عدالتطلب و آرمانگرای ایرانی در بیان نیامده است.
زیر خاکم، اما نمردهام. چهارده سال پیش وقتی با کامیون همراه دیگران بارمان کردند و ریختندمان توی چاله، دستم را کشیدم بیرون از خاک.
معترضان به زبان عربی و فارسی فریاد میزنند: آب! آب! ما تشنهایم. دامهایمان دارند میمیرند. آن وقت حکومت مثل همیشه پاسخ این صداها را با گلوله میدهد.
دنیای او، دنیای کتاب و کتابت بود که دل به آنها میداد. یعنی دنیای ویژه نویسنده و شاعر که دنیای کتاب است و کلمات. همین کلمات که به مقراض جان میبُریم و کنار هم میچینیم. کاری به الفبایش نداشته باش که در کدام خط و زبان چگونه است.
حاشیهای بر سه قصهی زندانهای سیاسیی جمهوریی اسلامی: مرایی کافر است، نوشتهی نسیم خاکسار؛ دوزخیان بهشتی، نوشتهی علی عرفان؛ شاه سیاهپوشان، نوشتهی هوشنگ گلشیری.
جوهر گفتگوی ادبیات با خود، خود را کاویدن است: کاویدنی در زبان که انسان با آن و در آن، تاریخ رنجها و شادیهایش را ساخته و پرداخته. به بره گمشده راعی از این زاویه مینگریم.
نخستین برنامه از مجموعه برنامههای بانگ – نوا و شهرزاد در در گفتوگو با ندا کاووسیفر، حسین آتشپرور، نسیم خاکسار و قاضی ربیحاوی.
«بگذار آن را جاز بنامند» نوشته جین ریس و به ترجمه نسیم خاکسار: روایتی از عصیان یک دختر مهاجر رنگینپوست در لندن که سیستم او را به آستانه درهمشکستگی و فروپاشی درونی میرساند. به شکل کتاب صوتی.
رابطه یک زندانی سیاسی با نگهبانش در چند ساعت آخری که از دوران محکومیت او باقی مانده: بیاعتمادی درآمیخته با شفقت.
میزگرد دو نفره حسین نوشآذر و نسیم خاکسار درباره تغییر جنس نظرگاه در داستان «آکواریوم» با اشاراتی به جایگاه «کافه» در تاریخ اجتماعی ایران.
یک نویسنده تا چه اندازه همان است که میبینیم و میشناسیم، و تا چه اندازه آنی است که در نوشتههایش میخوانیم؟ کدخدایی توضیح میدهد.
روایتی از عصیان یک دختر مهاجر رنگینپوست در لندن که سیستم او را به آستانه درهمشکستگی و فروپاشی درونی میرساند.
نسیم خاکسار: تنها واقعیت استوار در داستان فال نوشته قباد آذرآیین، زندان و قبرستان است و کارگران بیجا و بیپناه با کار مشقت بارشان؛ هنگام ساختن یک برج و دادگاهی که محکوم میکند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.