هشتاد سالگی ریچارد فورد: در جستوجوی وفاق ملی
فورد نویسنده دوره شکوفایی ایالات متحده آمریکاست. یک آمریکایی که درباره آمریکا در قرن بیستم مینویسد. مهمترین خاستگاه آثار او طبقه متوسط مرفه و مهمترین درگیری ذهنی او شالوده اجتماعی ست.
فورد نویسنده دوره شکوفایی ایالات متحده آمریکاست. یک آمریکایی که درباره آمریکا در قرن بیستم مینویسد. مهمترین خاستگاه آثار او طبقه متوسط مرفه و مهمترین درگیری ذهنی او شالوده اجتماعی ست.
طنابهای تناورِ آب تو را اسیر کردند. ماهیها میخواستند قورقور نفسهایت را ببلعند. گل و لای میخواست چشمانت را ببوسد. ماسهها میخواستند دهانت را پر کنند. علفهای هرز میخواستند در گوشَت جوانه بزنند.
راوی داستان علفزار نوشته ویلیان ولمن برای یافتن خواهر از دست رفتهاش شروع به جهانگردی میکند. در واقع او به دنبال ایمان میگردد اما در هیچ کجا اثری از آن پیدا نمیکند. او شباهت ظریفی بین معصومیت خواهر از دست رفتهاش و معصومیت گمشدهی زنان روسپی پیدا میکند.
در خانه زنگ نداشت. این پیروزی کوچکی بود. آدم باید رد همۀ پیروزیهای کوچک را داشته باشد. من به هر حال دارم.
برای شروع، صحنه اینجوریست که من مرد قصه هستم و دوستم سارا کُول، زنِ قصه. حالا دیگر میتوانم قصه را تعریف کنم، چون ده سالی پیرتر شدهام و دیگر شبیه آن روزگارم نیستم، سارا هم مُرده.
یکی از درونمایههای این تثر تم بازگشت، ناخانگی درونی و مسأله مرگ است.
«جرالد وبر» دیگر حرفی برای گفتن نداشت. خاموش ماند و به رانندگی ادامه داد. ابتدا «شرلی لِنارت» بیدار مانده بود. ساعتی را در خلوت با جرالد گذراندن برای او ارزشی خاص داشت.
اینجانب از طرف هیئت اجرایی دبیران به عنوان زن سال ۲۰۰۶ برگزیده شدهام. دچار حیرتم. مرقوم فرمودهاید که این جایزه به زنانی تعلق میگیرد که نمونهی «شایانی» برای همتایان خود باشند و دستاوردهای خود را «ارتقا» ببخشند.
قصهنویسی در معنایی که مدّ نظر ماست، فرآیندی است که نویسنده باید از مراحلی عبور کرده باشد، تا بتواند بنویسد. بنابراین مخاطب نیز باید دشواریهای مطالعه آثار نویسندگان صاحب سبک را بر خود هموار کند.
اولین داستانی از ریچارد براتیگان که به فارسی ترجمه شد. آن هم به قلم بهمن فرسی، داستاننویس توانای ایران.
فارسی: ع. بهرامی یکى از کشیش هاى فرقه یونیتاریسم۱ که شنیده بود رفته ام پیش ماهاریشى ماهش۲، پیرو مرادِ بیتل ها و داناون و میافارو،
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.