
اسد سیف درباره وزیر پیشنهادی ارشاد اسلامی: شهروند جهان به ارشاد نیار ندارد
نه! نه! و هزاران بار نه! نه به این حکومت و نه به این قانون اساسی و نه به همه آنانی که فکر میکنند دیگران ابله و نادان هستند و باید توسط آنان «ارشاد» شوند.

نه! نه! و هزاران بار نه! نه به این حکومت و نه به این قانون اساسی و نه به همه آنانی که فکر میکنند دیگران ابله و نادان هستند و باید توسط آنان «ارشاد» شوند.

هیات مرگ مدتهاست که دیگر سرش را نمیدزدد. و البته «هیات مرگ» به یکی دو نام محدود نمیشود. ماشینی است بس بزرگ که تنها کارکردِ دقیق و موثرش کشتن مردم است: ماشین کشتاری تماموقت با بازدهیِ بالا.

سهیل سنجر مدیر مسئول هشت صبح: «بی جهت به آمریکا دل بسته بودیم. در شوک هستیم. فقط امید داریم یک فاجعه انسانی رخ ندهد. مسئولیت با غنی است که افغانستان بدون مقاومت به دست طالبان افتاد.»

صفدر تقیزاده، مترجم و نویسنده توانا بعد از تحمل یک دوره بیماری در هشتاد و نه سالگی در آمریکا درگذشت. او در کنار نجف دریابندری

نمایش تازهای از نیلوفر بیضایی با نام «بازی در بازی» در تماشاخانه گالوس فرانکفورت آلمان روی صحنه رفت. این نمایش ارجاعاتی هم به رمان «عقل آبی» شهرنوش پارسیپور دارد. موضوع این نمایش رابطه بین زن و مرد و مسأله قدرت است.

محمد مهدی اسماعیلی فقط در حد یک مهره است در یک شبکه مافیایی که بر فرهنگ و هنر کشور تسلط پیدا کرده و سلطهاش را هم سالهاست تثبیت کرده است. مثل یک کتاب باز با محتوای مبتذل که از همان صفحه اول، آخرش معلوم است.

انتخاب فردی مثل محمد مهدی اسماعیلی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نشاندهنده نوع نگاه علی خامنهای به مقوله فرهنگ و هنر نیز هست. مهمترین دستاورد و «تخصص» اسماعیلی این بوده که بر «منظومه فکری رهبری» تسلط دارد.

انتظار میرود در دوران رئیسی سویه ارشادی و تجویزی وزارت ارشاد اسلامی برجستهتر و نمایانتر شود.

بیستمین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» زیر نظر اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. بخشی از این شماره زیر نظر افشین بابازاده به یدالله رویایی اختصاص دارد.

دادستانی استکهلم در کیفرخواست خود علیه حمید نوری دو اتهام «نقض حقوق بینالملل، جنایت آشکار» و «قتل» را برای این مقام وقت قوه قضاییه جمهوری اسلامی ذکر کرده است.

نشر باران در سوئد منتشر کرد: «برزخ» نوشته شهرنوش پارسیپور. داستانی درباره رویارویی فرد با حقیقت زندگی خود در عالم برزخ، پس از مرگ.

نشر مهری در لندن کتاب تازهای از شهریار مندنیپور را منتشر کرده است: «راز» – یک افسانه تمثیلی درباره مفهوم «خانه».

بهرام بیضایی: «اگر این ۱۰ سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟ آیا لطفا اجازه میدادند فیلم “مقصد” را بسازم چنان که میخواهم، یا “ماهی”، یا “اتفاق خودش نمیافتد” یا حتی “سند”، یا فیلمهای آرزوییام “طومار شیخ شرزین”، “اشغال” و البته “داستان باورنکردنی”.»

رد چنگ و دندانهای حاکمیت بر تن و چهرهی تیاتر شهر را میتوان در سیاستهای، طرد، جداسازی و محاصرهی این فضای مردمی در سالهای اخیر بهخوبی تشخیص داد. آنها به هر کاری دست زدهاند تا آنجا را تسخیر کنند، حصارکشی تنها یکی از این تلاشهاست.

باید دامنهی این جنبش مردمی کنونی از حالت تنها همبستگی با اعتراضات در خوزستان (برای آب) فراتر برود، سراسری شود، و همهی جنبههای مختلف تضادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، معیشتی، اقلیمی، بهداشتی، تبعیض قومی… جامعه ایران امروز را در بر بگیرد.

رای ادامه زیستن باید چیزی برای خوردن داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید کار داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید بهداشت و مسکن داشت که مردم خوزستان ندارند. و اینها همه در شمار حداقل امکانات زندگیست که دولت باید برای شهروندان خویش تهیه کند.

کانون نویسندگان ایران اعلام کرد دسترسی به اینترنت آزاد و نامحدود را حق همگان میداند و بر اساس منشور آزادیخواهی و سانسورستیزی خود، خواهان برچیده شدن تمام اشکال سانسور است.

معترضان به زبان عربی و فارسی فریاد میزنند: آب! آب! ما تشنهایم. دامهایمان دارند میمیرند. آن وقت حکومت مثل همیشه پاسخ این صداها را با گلوله میدهد.

انسانها در مجموع و در یک مقیاس واحد تعریفی مشخص و یکسان دارند ولی زمانی که آنها را به افراد یا گروههای مختلف خاصی تقسیم کنیم، آنگاه متفاوت می شوند. به همین دلیل نمیتوانیم همه را حتا در یک «فاجعه »یکسان ببینیم تنها چیزی که در یک فاجعه مشترک است خود «فاجعه» است.

«آقا، آقا، مظاهرات سلمیه، چرا آتیش میزنی… کاملا سلمیه، چرا تیر میندازی… تو که خاکتو نبردن، آبتو نبردن، گوش کن، ما آب و زمینمون رو

من چند هزار داستان بنویسم تا هور لبریز شود، و صاحبان گاومیشهای سیراب و شاد به جان من و داستانهام دعا کنند؟ داستان باید رودی شود که جریانش را به سوی تشنگان تغییر دهد.