انتشارات پیام در آلمان مجموعه داستان تازهای از قباد آذرآیین را با عنوان «شب مشوش» منتشر کرده است. «شب مشوش» شامل ۳۵ داستان کوتاه است که از آن میان داستانهای «فال»، «میموزا در غربت»، «نینا» و «رودابه» پیش از این در نشریه ادبی «بانگ» منتشر شده.
بهروز ناصری داستان «رودابه» از این مجموعه را با لحن و بیان استادانهای اجرا کرده است. میشنوید:
بهروز ناصری، نویسنده است.
متن کامل داستان «رودابه» (۱۰ آبان ۱۴۰۰ در بانگ)
قباد آذرآیین متولد ۱۳۲۷ در مسجد سلیمان کار ادبی خود را از نیمه دوم سالهای دهه ۱۳۴۰ با چاپ داستانهایی در مجله «خوشه» آغاز کرد. او مجموعه داستانهای «پسری آن سوی پل»، «حضور»، «شراره بلند»، «داستان من نوشته شد»، چه سینما رفتنی داشتی یدو؟»، «هجوم آفتاب» و «عقربها را زنده بگیر» را منتشر کرده است. مینویسد:
«سال شصت، من یک دبیر پاکسازی شده! بودم. با دست نوشتهی بیست و چند صفحهای ازشهرمان، مسجدسلیمان آمدم تهران تا نوشتهام را به آقای درویشیان بسپارم عنوان دست نوشته ی من “راه که بیفتیم ترسمان میریزد” بود. همان جا، روبه روی آقای درویشیان نشستم. ایشان دست نوشته مرا خواندند. من زیرچشمی ایشان را نگاه میکردم. میدیدم که دارند از خواندن کتاب لذت میبرند. دستنوشته را که خواندند، از آن طرف میز دستشان را دراز کردند، با لبخند روی شانه من زدند و گفتند: “آفرین”… بعد سرشان را بالا بردند و رو به طبقهیبالای دفتر نشر گفتند: داستان آقای آذرآیین را به فایل داستان های منتشره این فصل اضافه کنید.” کتاب لاغر”راه که بیفتیم ترسمان میریزد” با یک روی جلد زیبا منتشر شد. همان روز راه افتادم، ترسم ریخت و داستاننویس شدم.»