
کوشیار پارسی: برگها
چشم فرمانده سرخ شده و اشک میریخت. همین سبب نگرانی قاضی بود که پس از فرستادن صلوات به صدای بلند گفت: ‘باید کسی را مجازات کرد. نمیتوانم تنها خاکستر سوختهی کسی را محکوم کنم.
چشم فرمانده سرخ شده و اشک میریخت. همین سبب نگرانی قاضی بود که پس از فرستادن صلوات به صدای بلند گفت: ‘باید کسی را مجازات کرد. نمیتوانم تنها خاکستر سوختهی کسی را محکوم کنم.
مریم سرزنده، زیبا و کُشنده بود – آخری به ویژه برای من و جیب ِ من. پستانهاش، دو کیسهی پر و پیمان، بیشتر برای مکیدن تا کدام لذت ِ بزرگسال دیگر و انگشتهاش بیشتر برای مشت و مال خمیر ِ تن و نوازش نرم در گرفتن زندگی به زیر ِ دستهاش. هنرهاش بیاندازه بود و تواناییهاش کمنظیر.
انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که فرزندانت حق ِ آموزش و گُل داشته باشند. انتقام شخصی من این ترانه خواهد بود که بمیری بیهیچ نشانی از ترس. انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که نیکی ِ خلقام را برابر ِ چشمانات بگیرم، بیهیچ نشان از جنگخواهی.
چرا نویسندهی کنجکاو حقیقت رانده میشود به جهان سیاست؟ نویسنده مینگرد و شخصیتهاش را میآفریند، در حالیکه اهل سیاست، خود شخصیت ِ اصلی ِ داستانیاند که میسازند و نمیآفرینند.
سرسختی ِ منصور کوشان در نوشتن را به هیچ روی نمیتوان پُرکاری نامید. به هیچ روی نمیپذیرد زودگذر بودن ِ نوشتن از خود و نوشتن ِ خود را. سودازده است در نوشتن، تا یافتن ِ موسیقی ِ زندگی. در بیدار کردن ِ آنان که نه در خواب که به خُرناسهاند.
رمان تاریخی زلیخا چشم باز میکند شرح ِ دوران کمتر شناخته شدهای از تاریخ اتحاد شوروی است: کوچ اجباری میلیونها کولاک به سیبری در دههی سی سدهی گذشته. لوکوموتیوی که قرار است تبعیدیان را به سیبری برساند لوح شعار «پیش به سوی خوشبختی!» بر پیشانی حمل میکند.
انسانی که فلوبر باشد، آکنده است از ناسازگاریها و با اینهمه آدمی که به تمامی خودش است. با همهی ناگواریها میتوانی درک کنی که نظرش چیست.
کوشیار پارسی: مجموعه «دوبلینیها»، گردآوری داستانهای جدا نیست، ترکیببندی دقیقی است که جویس، شهر را چون انداموارهای با ردههای گوناگون زندگی نقش زده است. همه جا ناتمامی و ناتوانی حضور دارد و هیچ کسی نمیتواند از حالت فلجگون ِ دوبلین بگریزد.
نخستین بار بود در زندگی که چنین صحنهای میدیدم. مردی، درشت و عضلانی، مردی زیبا، تکیه بر دستها و زانوها روی میز، با کون ِ بالا داده، رانها از هم گشاده، به انتظار. بیدفاع، درهم رفته چون سگی وانهاده، حیوانی ملتمس، لرزان، آماده به پذیرش هر عقوبتی. سگی تحقیر شده، که چهره پنهان کرده بود، اما زن نبود.
مفیستو تنها برگ ِ خجستهای از تاریخ ِ فرهنگ آلمان نیست. کلاوس مان در این رمان به موضوعی پرداخته که هنوز زنده است. تمنای قدرت چه زمانی بر وجدان سلطه مییابد؟
لمودنا گراندز، نویسندهی مهم و مورد احترام و توجه اسپانیا، متولد ۷ مه ۱۹۶۰ در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱ درگذشت. فرازهایی از زندگی لولو نخستین رمان اوست که در ۱۹۸۹ منتشر شد: این رمان دربارهی نیاز تنکامخواهانه پس از تقوای اخلاقی ریاییِ دوران دیکتاتور فرانکوست.
بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی پنجشنبه ۲۰ آبان (۱۱ نوامبر) جلسهای را به بحث و گفتوگو درباره رمان «ماه تا چاه» نوشته حسین آتشپرور اختصاص داد. کوشیار پارسی سخنران اصلی این برنامه بود. متن سخنان او.
بنیاد ژاله اصفهانی در نظر دارد رمان «ماه تا چاه» نوشته حسین آتشپرور را در جلسهای که به طور ویدیو کنفرانس در «زوم» برگزار میشود نقد و بررسی کند.
قادر عبداله در ترجمهاش از قرآن ادعا میکند: «ترجمهی قرآن ناممکن است؛ زیبایی زبان محمد در روند کار از دست میرود. همهی جملههای قرآن تداعیکنندهاند. به شکلهای گوناگون میتوانی ترجمه کنی، و خطا میکنی.» تداعی کننده؟ اینجا و آنجا. ترجمه به شکلهای کوناگون؟ کار ِ ترجمه البته گزینش است. ترجمه در بهترین شکل نزدیک شدن ِ درست است، بازتابی درست؛ در بهترین شکل کار هنری خوب. هر زبانی زیبایی خود دارد.
نویسندهی جستوجوگر به دنبال گرتهبرداری از زندگی ِ زیسته شده نیست. آفریننده است. کار برای او محصول نیز هست. میگویند نویسنده «از درون زبان» کار میکند. اما این شرح دقیقی نیست. هر نویسندهای از درون تجربههاش مینویسد.
آدم، راوی رمان «آوارگان» امین معلوف یک لبنانی تبعیدی است که در پاریس زندگی میکند. مراد، دوست سالیان او در بستر مرگ است. این خبر که به آدم میرسد تصمیم میگیرد بعد از ۳۰ سال دوری از زادگاهش به لبنان بازگردد و هرچند که سالها پیش با مراد کار او به اختلاف و جدایی کشیده، بر بالین دوستش حاضر شود.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.