بانگ – نوا

بانگ - نوا

ساموئل بکت، یک مورد ویژه

ساموئل بِکِت (۱۹۰۶ ـ ۱۹۸۹) شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس بزرگ ایرلندی است. هنرمندی است درون‌گرای، عبث‌اندیش و پوچ ‏‏باور، و همزمان نگرانِ پیامدهای پرخاشجویی‌ها، جنگ‏‌زدگی‌ها، و نابسامانی‌هایی که در جهان می‌گذرند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

یلدا یا زایش

گرچه بر سر ریشه‌های باستانی یلدا اختلاف‌ نظرهایی وجود دارد، اما در سال‌های اخیر شب یلدا جایگاه خود را به عنوان یکی از مراسم اصلی و غیر مذهبی ایرانیان، پس از نوروز، بیشتر از گذشته تثبیت کرده است.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«دختر آتش!»، قتل حکومتی ماهک هاشمی به روایت روژان کلهر

ماهک از خانه بیرون می‌زند. هرجایی که مناسب می‌بیند فراخوانی روی دیوار می‌چسباند. خیابان به خیابان می‌رود و می‌رود و بی‌توجه به نگاه عابران و مردم فراخوان‌ها را می‌چسباند. «اعتصاب سراسری، ۱۴ تا ۱۶ آذر. همه باهم به اعتصابات سراسری می‌پیوندیم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

شعری از علی اسداللهی

«حفره‌ای به کالیبر پنج و چهل و پنج صدمِ میلی‌متر در دهلیز قلبی که خون را بعد از بیست و شش سال به جای رگ‌ها در آسمان پمپاژ می‌کند» را اگر کیانوش صدا بزنید، «عبور سلانه‌سلانه‌ی گلوله به وقتِ چرخ‌کردنِ گوشت و استخوان دنده با هم» نام خانوادگی‌اش آساست.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

سالگرد قتل حکومتی کومار درافتاده – بهروز شیدا: «کومار ما رفته است»

کومار در آیینی قربانی می‌شود که در آن فریاد آرزوی بذر و باران هم‌خوانی نمی‌شود. حدیث حادثه از هیچ سر برمی‌آورد. شلیک خشک‌خواهان صحنه و سکانسی می‌سازد که او بی‌شرکت در هم‌خوانی‌ی‌ یاران هم‌‌راه، صدایش می‌برد.

ادامه مطلب »
ابوالفضل آدینه‌زاده، پوستر: ساعد
بانگ - نوا

بهروز شیدا: «ابوالفضل ما رفته است» – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ابوالفضل آدینه‌زاده در چند خط

شباهنگام از سکوت تا خُرخُر خفقان با کدام هق‌هق برود. همه باید بدانند پسر در دام شفق‌سوزان سر سودایی داده است. ابوالفضل ما به گلوله‌ی رنگین‌‌کُشان رفته است. ابوالفضل ما رفته است.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بخواب فرزندم، چرا خوابت نمی‌آید؟

و او در خط حمله‌ی تیمی‌ست که همه‌ی دوستانش هم هم‌بازی‌اش هستند. در برابرشان تیمی از ماموران حکومتی ایستاده‌اند با لباس‌های نظامی و او همراه دوستانش با شنیدن صدای سوت داور، به سوی‌شان حمله‌ور می‌شوند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

سالگرد قیام ژینا – شیدا محمدی: سال هزار و سیصد و فراموشی

مهسا /نام رمز ماست/من در آستانه ایستاده‌ام /و هیچ آستانی از من نمی‌گذرد/تو را و پانصد وُ سی نفر دیگر را کشته‌اند/تو را و هزار وُ سیصد نفر دیگر را /تو را و آبان نود وُ هشت را /تو را و دی نود وُ شش را /تو را و سال هزار وُ سیصد وُ هشتاد وُ هشت را /از جمجمه شکانده‌اند/تو را و هزاران نام گمنام را /تو و هشت سال دفاع نا مقدس را /در گورستان های بی نشان کشته‌اند

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: «نیمای ما رفته است» – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل نیما شفق‌دوست در چند خط

نیمای ما رفته است. پدر فرصت برگذشتن سینه‌خیز از گذر مرگ نیما نمی‌تواند. بر دست‌های او که از داربست‌ها و آجرها پینه‌ها دارند، رد خنجر غم غوغا می‌کند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«یاسر» – قتل حکومتی یاسر بهادرزهی به روایت گلرخ آزاد

زهیر راهش را گرفت به سمتی که مناره بلند آجری در دید یاسر بود. یاسر همان‌جا با سر بالا گرفته ایستاد و سیر به مناره آجری بلند چشم دوخت. لبخند پهنای صورتش را کج کرد. آفتاب ظهر جمعه، کلاه و پیراهن سفیدش را برق انداخته بود.

ادامه مطلب »