گویه های بانگ

چه خبر؟

گویه‌های بانگ- گویه هفدهم: «برای زندگی‌های ستانده در طلوع» از محمد جوانمرد

هایدگر مرگ را «امکانِ محض» می‌داند که هستیِ انسان را معنا می‌بخشد، اما در این شعر، مرگ نه به مثابهٔ امری معنابخش، بلکه به شکل فقدانِ حتی امکانِ سوگواری ظاهر می‌شود. این همان «پوچی» کامویی است: جهانی که نه پاسخ می‌دهد، نه آیینی برای تسکین باقی می‌گذارد. کامو در «افسانهٔ سیزیف» بر بی‌پاسخی جهان تأکید می‌کند، و این شعر با تصویر «بی‌جنازه‌بودن»، همان «شورش» در برابر پوچی را نشان می‌دهد: شورشی که نه با مراسمِ سنتی، بلکه با «مشقِ مرگ» و لالاییِ شکسته بیان می‌شود.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

گویه‌های بانگ- گویه سیزدهم:«تریاک» از عطا حسین‌زاده

ای تاریک که بر د‌‌‌‌‌َم می‌زنی، ای نوازش شرم بر پیشانی و پوست، دستان عرق کرده‌ات از ابتدا، از ابتدا، از ابتدا به گناه، به نفرتِ انگشت، حرکتی به مثابهٔ فاک، در میان جمیعِ روندگان، به سمت خوشبختی…

ادامه مطلب »
چه خبر؟

گویه‌های بانگ- گویه دهم: «۳ پاره برای سگی به نام گوودی» از پدرام یگانه

وقتی سایهٔ ضحاک از بالای سرت لحظه‌ای کنار نمی‌رود، پس تو برای سگی می‌نویسی که طی مسیر دو گورستان می‌خواست همراهی‌ات کند و سال بعد که از علی پرسیدم «از گوودی چه خبر؟» با همان لحن عبوس و چشمان کم‌فروغ تسخر زد که مرد، که رفته .اما به کجا؟

ادامه مطلب »
از دست ندهید

گویه‌های بانگ- گویه نُهم: «رنج جمعی» از سوده نگین‌تاج

فکر می‌کردی رنج، جذابیتِ پنهانِ بورژوازی است، اما یک مجموعه آدم که همزمان رنج می‌برند انگار چیزی گسیخته است، یک مجموعه آدم همزمان که روی ماکتِ گردِ زمین ولو می‌شوند دنبال وطن پلاستیکی‌شان، چال می‌شوند.

ادامه مطلب »