ادبیات داستانی زنان

از دست ندهید

بهروز شیدا: «شبنم و شیر در پستان‌های نیلوفر»، حاشیه‌ای بر زنان بدون مردان، نوشته‌ی شهرنوش پارسی‌پور

در زنان بدون مردان سخن بر سرِ سرگذشت پنج زن است. نقطه‌اشتراکِ آن‌ها دغدغه‌ی بکارت است؛ رنجِ پنهان و عریان‌ از دغدغه‌ای زن‌ستیزانه و دردآور. آن‌ها بر مبنای نگاه‌های متفاوت‌شان به هستی و عشق از ماجراهایی غریب می‌گذرند و فرجام‌های گوناگون می‌یابند.

ادامه مطلب »
از ما

نرگس کرمی: سهم مافین

جنازه‌ام را می‌بینم با آن پیراهن بنفش بلند و شال کرم‌رنگ دور کمر باریکم. پاهایم زیر بدن مردی است که صورتش را گلوله متلاشی کرده و ردِ خونش به زیر موهایم می‌خزد.

ادامه مطلب »
از ما

فرزانه نامجو: دی یال

سفیرو نشسته بود روی تخته سنگ کنار شط؛ شماغ را پیچانده بود دور مشتش. حمدُ خوب می دانست که هربار اضطراب وجود سفیرو را دربر می گیرد همین کار را می کند.

ادامه مطلب »
از ما

نوشین وحیدی: دیدار

طلیعه زن را از دور دیده بود. چمباتمه زیر چادر سیاه و روشنای آخر روز. از زیر شاخه‌های نیم‌لخت و لرزان بید گذشت.  بالای سرش که رسید زن چادر را پس کشید اما نگاه نکرد.

ادامه مطلب »
از ما

ساسان قهرمان: «تمامیِ این راه‌های پیچاپیچ …» – چند ویژگی ارزشمند در رمان «کمین بود»، اثر فرشته مولوی

«کمین بود» روایت فاجعه است. روایتِ فاجعه‌ی «گذشته و آینده‌ی استمراری» این جامعه، روایتِ «خواستن»ی که در «شد»ها و «بود»‌ها به خون می‌نشیند، نشسته است، بارها نشسته است، و «خواهد» نشست.

ادامه مطلب »
از ما

محبوبه موسوی: قلعه

از وقتی آمده‌ام اینجا و اتاق طبقه بالای این خانه روستایی را برای کوتاه مدتی اجاره کرده‌ام، درست سه ماه می‌شود. در این مدت، جز وقت‌هایی که برای قضای حاجت یا اندک خرید مایحتاج روزانه یا حمام کردن سریعی از پشت پنجره دور شده‌ام، تمام مدت همین‌جا بوده‌ام.

ادامه مطلب »
از ما

الهه هدایتی: سنگ قبری برای یک صورت

محسن ابریشم‌چی هستم. بله. برِخیابان‌ ولی‌عصر، پایین‌تر از خیابان توانیر، توی پله‌ی هفتم، دفتر املاک داریم. بیست سال است کل محل من را می‌شناسند. والله شش ماه است من دارم بازجویی می‌شوم.

ادامه مطلب »
از ما

ماهک طاهری: بازگشت داماد

ماشین را که به کارواش داد، گفت ماشین عروس است.کارگر کارواش پرسید: “جاده بودی؟” با سر گفت نه. کارگر ادامه داد: “جوری بشورمش، عین روز اولش بشه.” و با پنجه ی پا گل‌های چرخ عقب را تکاند. کمک کرد تا کارگر آلبوم و کارتن روزنامه‌ها را از صندلی عقب بیرون بیاورد.

ادامه مطلب »
از ما

آیدا ایزدآبادی: در ساعتی نامعلوم

این خانه عجیب شبیه خانه‌ای‌ست که قبلاً آن را دیده‌ام. نه! آنجا بوده‌ام من، خودم تابلوهایش را دستمال کشیده و آب گلدان روی میزش را عوض کرده‌ام، آن پرده‌های حریر آبی را خودم دوخته و کار گذاشته‌ام. به جای ساعت دیواری هم یک ساعت رومیزی قشنگ داشتم؛ از آنها که تیک تاکشان در نمی‌آید و روی مخ آدم راه نمی‌رود.

ادامه مطلب »
از ما

ملیحه تیره‌گل: تمثیل، تاریخ و فمینیسم در «انقلاب مینا»ی مهرنوش مزارعی

مهرنوش مزارعی در رمان تازه‌اش دگرگونی‌ها و تحولات پنج دهه از روح و روانِ ایران‌بانوی ما را در قالب زندگیِ دختری به نام «مینا»، ممثل کرده است. ایران‌بانوئی که تازه با نسیم «مدرنیته» از خواب قرون وُ اعصاری چشم گشوده و عقب ماندگیِ خود را دیده است.

ادامه مطلب »
از ما

عطیه رادمنش احسنی: تن‌ها

پیکرهای درهم تنیده‌ی تابلو و ذوق‌ذوقِ آفتاب‌سوختگیِ کمرش، آخرین تصویر زن و مردی را به یادش می‌آورد، که آن شب، نیمه‌برهنه و رنجور به بیرون از قاب پنجره خیره بودند. خیره به سیاهی آن سویِ پنجره و خیابان.

ادامه مطلب »
از ما

محبوبه موسوی: هفتاد پیکره

در نگاه اول، از دور، مانکنی نشسته بود؛ سر خم کرده روی دست مشت شده زیر چانه اما از نزدیک، معلوم می‌شد مانکن نیست. اولاً به این دلیل که مانکن‌ها را اغلب ایستاده می‌سازند و دوماً از نزدیک می‌دیدی که فقط یک تنه است به شکل استوانه‌ای نامتوازن و دو دایره‌ یکی برای سر و دیگری برای مشت، همین.

ادامه مطلب »
از ما

تارا نوری: قاب‌ها

زن جوان در قاب پنجره ایستاده و می‌خواهد خودش را پایین بیندازد. من که نه دهانی دارم، نه حتا چهره‌ای، باید اتفاقات حاضر را در ذهن خودم مرور کنم. شاید بعدها کسی این‌ها را بشنود، بیاید سراغ‌مان و ما را از این قاب‌ها بکشید بیرون.

ادامه مطلب »
از ما

ژوان ناهید: «طلوعِ آفتاب بر پیکرِ جُنون»

دکمه‌ی پخش صوت را می‌فشارم تا سنگینی سکوت اتاق بشکند. دردِ دل کردن با زنی غیرایرانی همیشه برایم آسان‌تر بوده است. خودم را راضی کرده‌ام که نادیا عشق را نمی‌فهمد؛ هزارتوی رنجِ فراق مدام و شوق وصالی که این همه راه را از شرق به غرب پیموده است. وقتی راه عاشقی را نرفته باشد، راه فارغ شدن از آن را هم نمی‌داند.

ادامه مطلب »