احمد خلفانی: رمان و تجارب شخصی
هیچ رمانی، حتی تخیلیترین آن، بدون ارتباط با تجارب نویسنده نوشته نمیشود. ولی این بدان معنی نیست که بیوگرافی یک نویسنده، اصلا زندگی هر کسی، بیوگرافی هر انسانی، یک رمان است.
هیچ رمانی، حتی تخیلیترین آن، بدون ارتباط با تجارب نویسنده نوشته نمیشود. ولی این بدان معنی نیست که بیوگرافی یک نویسنده، اصلا زندگی هر کسی، بیوگرافی هر انسانی، یک رمان است.
هر داستان سرریزی است ناشی از انباشت واقعیت موجود بر روان آدمی که همراه تخیل و شهود هر فرد، موجودیتی نو مییابد و به واقعیتی تازه بدل میشود. همواره بخشی از ماهیت وجودی انسانها در طول تاریخ با هر رنگ، نژاد و عقیدهای تکرار میشود و آدمی با ترسها، آرزوها و گناهانی نسبتاً یا کاملا مشابه بازتولید میشود.
به امروز به یاد ندارم که در زمان نوشتن، طرح اولیهای را جلویم گذاشته باشم. نهایت تصویری بوده و صدایی. من به آن جمله فاکنر معتقدم «تجربه، مشاهده و تخیل» اینها لازمه نوشتن هستند.
گاه وفاداریِ صرف به واقعیت بزرگترین ضربهها را به اثر ادبی میزند، در عین اینکه از نظر من چه در مورد خودمان بنویسیم و چه در مورد خودمان ننویسیم از خودمان نوشتهایم.
من تجربهی زیستهام را با شرایط اجتماعی روز و خرده روایتهای دیگر پیوند زده ام. خرده روایتهایی که گاه تلفیق حس، تخیل و واقعیت بود و در نهایت این تجربهی زیسته از باقی خرده روایتها قابل تفکیک نبود.
دو تجربه در داستان های من به طرز محسوسی اثرگذار بوده است. تخیل هم البته نقش داشته.
راستی، آیا مگر میشود قصّهای نوشت ــ که کم یا زیّاد ـ پایابش، بهنوعی برنگردد به” تجربه/ واقعیّت”ی که در بیرونِ از” واقعیّت” و حتّا بیرونِ از ذهن و تخیّلِ شخصیِ خالقِ آن اثر جریان داشته؟ تصورش برای من که دشوار ست.
نویسنده رمان «گربههای پرنده» میگوید: به نظر من هر داستان یا رمانی، به هر حال، با واقعهای یا وقایعی از زندگی نویسنده ارتباط دارد، حتی اگر وی آن را در مورد آدمهای دیگر و وقایع دیگر نوشته باشد.
نمود تجربههای خاص در اکثر نوشتههایم از بیان یک اتقاق واقعی آغاز میشود و کم کم به مکانی خیالی میرسد. این مکان خیالی حقیقتی اضطرابآور است که زیر واقعیتی به ظاهر آرام مخفیست.
نویسندهی جستوجوگر به دنبال گرتهبرداری از زندگی ِ زیسته شده نیست. آفریننده است. کار برای او محصول نیز هست. میگویند نویسنده «از درون زبان» کار میکند. اما این شرح دقیقی نیست. هر نویسندهای از درون تجربههاش مینویسد.
تجربهی شخصی نویسنده حین نوشتن در سرهمبندی با دیگر تجارب، چشماندازها، شخصیتها و فضا زمانها از خود نویسنده به عنوان یک شخص تهی میشود، گسترده و دگرگون میشود و با قرار گرفتن در یک فرم بیان برای نویسنده و خواننده از نو ساخته شده و مشترک میشود.
داستان بدون تجربهی زیسته پوک و توخالی است… از میان کارهایم، رویدادهای رمان «عقربها را زنده بگیر» و «روزگار شاد و ناشاد محلهی نفتآباد» تجربههای زیسته مستقیم خودم هستند با شخصیتهای داستان داستان این کتابها زندگی کردهام.
آیا تجربهای در زندگی شما وجود داشته که بر اساس آن داستانی نوشته باشید؟ آن تجربه چه بوده و در داستان شما به چه شکل تغییر ماهیت داده؟ مسعود کدخدایی پاسخ میدهد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.