
فرشته مولوی: ضد خاطرت
فرشته مولوی فرازی از ضد خاطرات خود را مقابل دوربین میخواند. در نظر او تهران فراتر از پایتخت ایران بود – این شهر، سهم او بود از وطن. میشنوید:
فرشته مولوی فرازی از ضد خاطرات خود را مقابل دوربین میخواند. در نظر او تهران فراتر از پایتخت ایران بود – این شهر، سهم او بود از وطن. میشنوید:
داستاننویس ماهر داستاننویسیست که بتواند شخصیتهای زن یا مرد داستانهایش را درست و باورپذیر از کار دربیاورد؛ و پس اگر نتواند چنین کند، کارش ایراد دارد. چنین نگرشی بر این پایه استوار است که ادبیات در بنیاد زنانه و مردانه ندارد و در گوهر خود انسانی و فراتر از جنسیت و یا هر تعلق جداسازندهی دیگر است.
«قضیه توپباد» فرشته مولوی به این نکته اشاره دارد که حتی قدرتی به وسعت قدرت خداوند نیز محدودیتهایی دارد. نویسنده و گوینده سخن به اهمیت ارتباط و شناخت، به خاصیت استبداد که انسان را مطیع و وابسته بار میآورد و سرانجام به محدودیتهای یک قدرت کنترلکننده اشاره میکند. میشنوید:
دست من را گرفت. بعد با لبخند چشماش را بست. یک خانم جوان که بالای سر مونا نشسته بود دست یک دست او را گرفت: این دختر بچه مُرده. بعد به مامورها که تازه داشتند می اومدن گفت بی شرف ها….
تو چهار پنج سالهای و جایی ایستادهای که تنگ است و روشن نیست. میبینی اما خوب نمیبینی. پلکهای چروکیدهی حالایت را بیشتر از پیش بههم میفشاری. نباید عکسی از بچگیات که بیهوا به خیالت آمده، بترسد و برمد! نه، اینبار دیگر نمیخواهی بترسی و برَمی تا از یاد ببری.
چندیست که نشر «آزادان» (Azadan Books) رمان «کمین بود» نوشته فرشته مولوی را خارج از ایران منتشر کرده است. نخستین فصل از این رمان را با صدا و اجرای نگین کیانفر را میشنوید:
یازده جستار کتاب را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد: جستارهایی که در رابطه با مهاجرت و مفاهیم بنیادین حاصل از آن شکل میگیرد و نوشتههایی که به بنیان زندگی ایرانی و ارتباط آن گاه با مدرنیته و عناصر ناشی از آن میپردازد.
دارد میرود که بپرسد. اتوبوس خط ۷ خیابان Bathurst از شمال به جنوب میبردش. کنار پنجره نشسته، رو به خیابان روشن صبح دارد. نور پریدهی آسمانی نیمابری نیمآفتابی بر پلکهای هنوز سنگین از خواب دمِ صبح نرم و خوش مینشیند.
نشریه ادبی بانگ دوسیهای را به فرشته مولوی، نویسنده سرشناس اختصاص داده است. بانگ از انتشار مقالاتی در نقد و بررسی آثار فرشته مولوی استقبال میکند.
به سالگرد قتل حکومتی کیان پیرفلک نزدیک میشویم. فرشته مولوی، داستاننویس برجسته به این مناسبت شعر معروف «حسنی، دویدم و دویدم» را با توجه به قتل کیان بازنویسی کرده است. میشنوید:
دریافتهایم که هیچ انسانی برابرتر از انسانی دیگر نیست و حقوق انسانی فلسطینی و اسراییلی یکسان و همارزشاند.
فرشته مولوی بر اساس یک سنت دیرین در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما «گنجشکک اشی مشی» را با روایت قتل حکومتی هستی نارویی تطبیق داده است. میشنوید:
ژینا، شقایق سقز، غریب میشکفد
به خنج گلو، آبلهی پوست، درد استخوان
تنزخمِ زن، خونچکه، در گور میرود
از خاکوخون دشت پر از تاشِ سرخِ داغ میشود.
فرشته مولوی، نویسنده با نگاهی به پشت سر میگوید ما اکنون، در موقعیتی قرار داریم که نه دیگر بازگشت به گذشته ممکن است و نه ماندن در وضعیت کنونی. به یک معنا چارهای جز گذار از وضع کنونی باقی نمانده است.
رضیه انصاری (نویسنده و روزنامهنگار) در رادیو زمانه درباره «معیشت و حیثیت» مجموعهای از میزگردها را در حلقهای از سه نسل از نویسندگان ایرانی برگزار میکند. یکی از راهکارها تعاون است. نظر فرشته مولوی:
«کمین بود» روایت فاجعه است. روایتِ فاجعهی «گذشته و آیندهی استمراری» این جامعه، روایتِ «خواستن»ی که در «شد»ها و «بود»ها به خون مینشیند، نشسته است، بارها نشسته است، و «خواهد» نشست.
«ما ادبیاتیها» بیانیهایست به قلم فرشته مولوی که با امضای بیش از ۶۰ شاعر و نویسنده مقیم ایران و خارج از ایران که با همراهی نشریه ادبی بانگ تهیه شده است.
این بیانیه به امضای برخی از نویسندگان و شاعران سرشناس مانند محمد محمدعلی، شهریار مندنیپور، علی باباچاهی، پرتو نوریعلا، علیرضا بهنام، ریرا عباسی، خسرو دوامی، مهرنوش مزارعی، محمود فلکی و بسیارانی دیگر رسیده است. بسیاری از نویسندگان و شاعران هم با این استدلال که نمیتوان اقتصاد نشر را معوق گذاشت از امضای این بیانیه خودداری کردند.
دو رمان درباره انقلاب و سرخوردگی از انقلاب. نظمی واژگون میشود و ستمگری خود را بازتولید میکند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.