روایت‌ها

بانگ - نوا

بهروز شیدا: اسرای ما رفته است -خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل اسرا پناهی در چند خط

اسرا پناهی، دختر پانزده ساله، ۲۰ مهرماه ۱۴۰۱ در حمله‌ی مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی به دبیرستان شاهد در شهر اردبیل کشته می‌شود. اسرا اشک اندوه از رنج زخم‌ها و خواست پرشور التیام است که زخم مرگ نصیب می‌برد؛ به دام ریسمان رنج‌بافان می‌افتد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«پرواز همه آن فاخته‌ها در آسمان شیرآباد»، به روایت حسین نوش‌آذر

شبی که امید سارانی چشمانش را برای همیشه به روی زندگی بست، فاخته‌ها فوج در فوج به سمت ماه پرواز می‌کردند. همه حالا دیگر می‌دانستند که دل همیشه عاشق پیرمردی که در نوجوانی مرده بود آرام گرفته است.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

«فریشته‌یه یک»، داستان سارینا ساعدی به روایت گلرخ آزاد

تا آن‌وقت کمتر کسی توانسته بود فرشته را ببیند. آنهایی که دیده بودند می‌گفتند خرمنی از گیسوان بلندش را روی سینه رها کرده و دستی به گیسو دارد. دست دیگر بلندای دامنش را گرفته تا در کوچه‌های تنگ و تاریک محله «آیسر» گلی نشود.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

حسن حسام: الوداع شادمانه

شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانه‌ای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفت‌وگو با مرگ.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: ستاره‌ی ما رفته است- خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ستاره تاجیک در چند خط

او نوری است که پیش آز آن‌که خانه روشن کند، اسیر تاریکی‌ی بلا می‌شود. کبودی‌ی تن او ترجیع‌بند کابوسی است که مصرع رهایی نمی‌جوید. تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ستاره را در چند خط بخوانیم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

امیر حسین بساطی: به روایت حسین نوش‌آذر

امیرحسین بساطی، ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ به بهانه خرید لوازم‌التحریر از خانه بیرون زد و در خیابان سپهر کرمانشاه به معترضان پیوست و با شلیک مستقیم مأموران امنیتی به سینه‌اش جان باخت. این داستان، داستان یک امیر حسین است که ممکن است هر امیر حسین دیگری هم باشد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: هستی‌ی ما رفته است

هستی نارویی در آستانه‌ی هفت ساله‌گی در جمعه‌ی خونین زاهدان براثر گاز اشک‌آوری که مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی پرتاب و پخش می‌کنند، کشته می‌شود. او نهالی است که پیش از آن‌که پربار شود، درو می‌شود. نقش او در غروب جمعه‌های زاهدان می‌چرخد. تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل هستی را در چند خط بخوانیم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

آریامن احمدی: چه مادرانی تهمینه!

آریامن احمدی در این روایت چندرسانه‌ای با تهمینه در گفت‌وگو قرار می‌گیرد که از مادران عزادار قیام ملت ایران با او سخن‌ها بگوید. چه مادرانی تهمینه! که‌ گیس‌هایِ سیاه‌شان را بُریدند که فرزندان‌شان را با دست‌های‌‌‌شان به‌خاک‌ سپردند پیش از آن‌که باد در موهای‌شان آواز بخواند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

قاضی ربیحاوی: مریم و مونا

با سرعت خیلی زیاد دنده عقب رفت به طرف جمعیت دخترها. من دوباره دست مونا را محکم گرفتم ولی دستش توی دست من شُل شد. بعد افتاد روی زمین. چشم‌هاش هنوز باز بود و به من نگاه می‌کرد. من جیغ کشیدم. مونا داشت لبخند می‌زد و به من نگاه می‌کرد.

ادامه مطلب »
از ما

کوشیار پارسی: برگ‌ها

چشم فرمانده سرخ شده و اشک می‌ریخت. همین سبب نگرانی قاضی بود که پس از فرستادن صلوات به صدای بلند گفت: ‘باید کسی را مجازات کرد. نمی‌توانم تنها خاکستر سوخته‌ی کسی را محکوم کنم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

حسن حسام: رنگین کمان

ایرانیان همزمان با زادروز کیان با تجمع در ده‌ها شهر جهان یاد و خاطره او را گرامی داشتند. روایت قتل او بر لحظه‌ای متمرکز است که خانواده کیان پیرفلک از ترس ربوده شدن پیکر او توسط نیروهای امنیتی، تصمیم گرفتند در شب حادثه از انتقال او به سردخانه خودداری کنند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: مونای ما رفته است -خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل مونا نقیب در چند خط

مونا نقیب، کودک هشت ساله، به گلوله‌‌ی مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی کشته می‌شود. او ساکن شهرک آسپیچ در حومه‌ی شهر سراوان است که جمعیت‌اش به سه‌هزار نفر نیز نمی‌رسد. مونا شکوفه‌ای است که پیش از آن‌که شکوفا شود، برباد می‌شود.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

گورستان‌ها آواز می‌خو‌انند – با اجرای شیدا محمدی

«گورستان‌ها آواز می‌خوانند» شعری است که اخوان کردستان (نام مستعار) برای نشریه ادبی بانگ فرستاده است. این شعر به شکل چندرسانه‌ای منتشر شده. می‌‌توانید شعر را با صدای شیدا محمدی، شاعر نام‌آشنا هم بشنوید.

ادامه مطلب »