فروردین ۱۴۰۰

از ما

فرشته نزاکتی رضاپور: خانواده

این یکی از خاطره‌های گذرای مادرم است. گذرا، به این معنی که فقط یک بار بی‌دلیل به یادش آمد، خاطره را یک جور محو و کلی تعریف کرد و بعد از یاد برد و پس از آن هم در یاد هیچ‌کس حتی خودش، نماند، جز من شاید.

ادامه مطلب »
از ما

وحید ذاکری: «نارمَک و هَمسان‌ها»

نارمک بر صفحه‌ی نمایشگر مردانی کوتاه‌قد را می‌دید که کنار هم نشسته بودند. نخستین بار بود که بعد از هَمسان‌سازی یک‌جا می‌دیدشان. لباس‌ها متفاوت بود، مدل موها هم همین‌طور. اما چهره‌ها یکسان بود. آن جای شکستگی، روی پیشانی همه‌شان بود.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

عباس میلانی: تذکره‌الاولیاء و تجدد

تصوف بی‌گمان یکی از ارکان معنویت ایران و تذکره‌الاولیاء یکی از پرنفوذترین و پراهمیت‌ترین آثار صوفیان است. از علامه قزوینی و ملک الشعراء بهار تا ذبیح‌الله صفا و شفیعی کدکنی، همگی آن را از زیباترین متن‌های نثر فارسی دانسته‌اند. این کتاب در کنار منطق‌الطیــر پر آوازه‌ترین اثر عطـــار نیشابوری‌ست.

ادامه مطلب »
از ما

قباد آذرآیین: میموزا در غربت

«شهرو» سیاه‌سوخته و پاپتی، سینه سوخته می‌دوید. یک شاخۀ میموزا تو یک دستش بود و با دست دیگرش بتی را دنبال خودش می‌کشاند. «بتی» داشت از پا می‌افتاد. ساق‌های لاغر نی‌قلیانی و کندۀ زانوهاش زخم و زیلی شده بود و سوز می‌زد.

ادامه مطلب »
از ما

بانگ نوروزی با اجرای یاسمین روئین

بر اساس تقویم جلالی با نوروز ۱۴۰۰ قدم به قرن تازه‌ای می‌گذاریم. در قرن چهاردهم داستان‌نویسی ایران با هدایت و جمال‌زاده از اساس دگرگون شد، تحت تاثیر کودتای ۲۸ مرداد به راه تازه‌ای افتاد و بعد از انقلاب بهمن ۵۷ وارد دوره پایداری شد. نوروز به عنوان درونمایه ادبیات داستانی ایران؟

ادامه مطلب »
از ما

آرش دبستانی: شِیکِر

این حرف‌ها نیست. من کله‌م که گرم می‌شه می‌رم تو خودم. یادت که هست؟ اصلاً همین جوری‌ام. به پیک دوم نرسیده، رو هوام. اینام که دستشون به کم نمی‌ره. همچین توپول برات می‌ریزن که یه دونه‌ش کله‌پات می‌کنه.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

ویلیام پدن: نویسندگان نویسنده می‌شوند یا نویسنده به دنیا می‌آیند؟ – به ترجمه عباس مخبر

دو عامل تعیین کنندۀ توفیق ادبی است: نخست برخورداری از توانایی ذاتی، و سپس نیاز (تمایل واژۀ ضعیفی است) به پرورش همۀ ابعاد این تواناییِ ذاتی تا به نهایت، از طریق تلاش ایثارگونه. ت

ادامه مطلب »
از ما

بهروز شیدا: کاکارستم‌هایی که هیچ داش‌آکلی هم‌بندشان نیست

از چند پنجره به‌کوتاهی به رمان بندِ محکومین، نوشته‌ی کیهان خانجانی، می‌نگریم؛ به بندیانی که در یکی از بندهای مردان زندان لاکان رشت هم در بند زندانبانان اسیر اند هم در بند خویش و هم‌بندیان خویش.

ادامه مطلب »
از ما

کیهان خانجانی: بند محکومین

بند محکومین، بیست‌‌وپنج اتاق داشت و دویست‌‌وپنجاه محکوم. تمام این‌‌ها هم نه روی کاکلِ رئیس‌‌ و پاسِ ‌‌اصلی و زیرِ هشت یا وکیلِ بند، که روی کاکلِ دوربین و آزمان و آخان می‌‌چرخید.

ادامه مطلب »