کانون نویسندگان ایران برگزار کرد: «عصر شعر» با یادی از سیمین بهبهانی
کانون نویسندگان ایران که برای برگزاری مراسم و مجالس خود از امکانات عمومی محروم نگاهداشته شده این برنامه را نیز در خانهی یکی از اعضا برگزار کرد.
کانون نویسندگان ایران که برای برگزاری مراسم و مجالس خود از امکانات عمومی محروم نگاهداشته شده این برنامه را نیز در خانهی یکی از اعضا برگزار کرد.
وقتی از بکتاش آبتین صحبت میکنیم، از چه صحبت میکنیم؟ از شعری که کشته میشود. از حکومتی که شعر و ادبیات و هنر ـ و شاعر و نویسنده و هنرمند را ـ میکشد، رؤیاها را، آرزوها را، احساس و زندگی و عشق را، و بنابراین، زندگی را به زنجیر میکشد.
آبتین در شعرهایش موقعیتی را بازمیآفریند که به تاریخ نزدیک است. پیش از او شاعران و نویسندگان بسیاری در ایران چنین موقعیتی را پشت سر گذاشتهاند. او نیز در چنین شرایطی از رنجی سخن میگوید که قرنهاست بر کولهبار تاریخ این سرزمین سنگینی میکند.
بکتاش آبتین را تنها چند بار زودگذر دیدهام اما دیدن او همان و ماندنش در یاد و دل آدم همان. زندگی انگار در وجود برخی انسانها شعلهای درخشان از خود به ودیعه میگذارد، که نور و گرمای آن بیواسطه آدم را مجذوب میکند و سر شوق میآورد.
اعضای کانون نویسندگان ایران همراه با شماری از علاقمندان به شاعر در سالگذرد قتل حکومتی آبتین بر مزار او گرد آمده بودند. کانون نویسندگان با انتشار بیانیهای اعلام کرد که مأموران این مراسم را ناتمام گذاشتند. بیانیه کانون را میخوانید:
پیش از ظهر ۱۸ دیماه ۱۴۰۰، قلب پرشور بکتاش آبتین از تپش ایستاد. شعر وطن او.
این مجموعه هفتمین کتاب بکتاش است که محتوای آن را سرودههای زندان تشکیل میدهد. مجموعهای با دستخط آبتین که کار صفحهآرایی و طراحی جلدش را نیز خود او با امکانات محدود زندان انجام داده است.
خانواده بکتاش آبتین با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد یکشنبه، ۱۸ دی ماه به مناسبت سالروز جان باختن آبتین مراسمی بر مزار او برگزار خواهد کرد. کانون نویسندگان ایران نیز در این مراسم در کنار خانواده بکتاش آبتین حضور خواهد یافت و یاد او را گرامی میدارد.
بهتزده، روی تمامی خطوط، مرگ تو ایستاده است بکتاش! کاش در رثای خودت و صافی صدایت از حلقوم زندگی، شعری میسرودی از زیر خاک، پنجره میگشودی به پاکی ندایت و خودت که از همه ما دریغ شدی.
گفتی من چگونه در غیاب حضورت، سایهنشین سکوت شوم؟ نگفتی من چگونه حتی میتوانم این چند هجای سیاه را «س و گ» را بنویسم؟ حتی پنهانی در این شباروز همانند، شهامت تکرارش را به نجوا هم ندارم چرا که چنین رختی بر قامت خندههای تودوخته نشده است.
احمد خلفانی، نویسنده مقیم آلمان در برنامه انجمن ادبی ایرانیان فرانکفورت در طی سخنانی کتاب «داستان در بوته» مجموعه مقالات رضا خندان مهابادی را بررسی کرد. متن سخنان خلفانی را میخوانید:
بیش از ۴۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و اندیشه و کنشگران اجتماعی و سیاسی بیانیهای انتشار دادند و در آن خواهان دادخواهی مرگ بکتاش آبتین و آزادی زندانیان سیاسی و نویسندگان زندانی شدند.
خانواده بکتاش آبتین با انتشار اطلاعیهای ضمن سپاسگزاری از حمایت همهجانبه مردم، نویسندگان و هنرمندان، دوستان، و یاران او در کانون نویسندگان ایران، اعلام کرد که خانواده «تا زمان مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت زندهیاد آبتین پنجشنبهها ساعت ۳ بعد از ظهر بر مزار او واقع در امامزاده عبدالله شهرری» پذیرای دوستداران او خواهند بود.
راستی میدانی این مردمِ غمگینِ هزارچشم از تو چه میخواهند؟ مردم که خواب در چشمهایشان شکسته است شاید که از تو میخواهند هزار بار به خوابِ پریان پا بگذاری
گریه نکن مریم جان، گیسوانت را بشوی با آب ِ لبریز از گل مریم، آنها را بباف در دو ریسهی بلند توری سفید بپیچ بر، یکی را قیچی کن،برای مادر بکتاش بفرست
قتل تبهکارانه بکتاش آبتین در زندانهای همیشه کرونایی جمهوری اسلامی موجی از همدلی و دریغ را در میان شاعران ایرانی برانگیخته است. دو شعر دیگر در گرامیداشت یاد عضو به قتل رسیده کانون نویسندگان ایران.
حافظ موسوی، از شاعران برجسته ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران در مصاحبه با عسل عباسیان، روزنامهنگار میگوید بکتاش آبتین با اشعار تغزلی آغاز کرد اما به تدریج به شعر اجتماعی روی آورد.
یاران آبتین در کانون نویسندگان ایران، به دلیل فضای امنیتی حاکم بر مراسم خاکسپاری نویسنده به قتل رسیده ایرانی نتوانستند پیام همبستگی را بر مزار او قرائت کنند. این پیام را اکنون کانون نویسندگان ایران منتشر کرده است.
ظهر دیماه هزار و چهارصد است و باد موهات را میآشوبد و زنجیر از پاهات میگسلد بکتاش. ظهر دیماه هزار و چهارصد، سوزی به سوزانندگی آذر هفتاد و هفت، صدا را به خون میکشد در حلقوم بریده، در تن زنجیرشده به تخت و نگاه بهتزدهٔ شاعران.
ندانیان سیاسی در دو زندان تهران بزرگ و رجاییشهر در دو بیانیه جمهوری اسلامی را مسئول مرگ بکتاش آبتین، شاعر و فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران دانستند و از «بیتوجهی» نهادهای بینالمللی به کشتن زندانیان سیاسی در ایران انتقاد کردند.
کنایهی تلخی است مرگ/شاعر نمیخواست بمیرد/دل به طوفان اقیانوس زد و /تمام کلمات به جایی رفتند/تا دوباره بیاشوبند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.