حسین آتشپرور: سنگ و آب
هشت نُه نفری با هم بازی میکردیم. راه افتادیم به سمت رودخانه. از دور چشممان به سنگابها افتاد. آنهایی که از من قویتر بودند دویدند و سنگابها را گرفتند.
هشت نُه نفری با هم بازی میکردیم. راه افتادیم به سمت رودخانه. از دور چشممان به سنگابها افتاد. آنهایی که از من قویتر بودند دویدند و سنگابها را گرفتند.
«ماه تا چاه» نوشته حسین آتشپرور از مهمترین رمانهای پست مدرن در زمینه زندگی شهری در ایران در نشر مزدا به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شد.
آتشپرور از میدان نقش جهان، بهعنوان زمینهای برای نشان دادن تاریخ، از کهنایام تا به امروز استفاده کرده است. زمان در داستان سیال است. نویسنده مخاطب را در همین سیالیت، بهعنوان تماشاگری تاریخی، در حاشیۀ میدان نقش جهان مستقر میکند.
آن ماهِ تابان را که مىبینى، یوسفِ کنعان است. یوسفِ کنعان در وسطِ بشقابِ سفال نشسته است. آن عمارت هم عالىقاپوست و آن نگارشیرین رفتار
من که با هیچ پرندهای دشمنی نداشته، ندارم و نخاهم داشت! فکر میکنم آن بستهای را که از باغِ پرندگانِ اصفهان در ظهرِ روزِ بیستمِ آبان ماهِ هزار و سیصد و هفتاد و هفت- یعنی روزِ تولد، در چهلوشش سالگی برایم فرستادهاند، را هیچ پرندهای نفرستاده باشد.
حسین آتشپرور در پژوهش «تکامل داستان امروز» خلاصهای از رویکرد ادبی «مفید» را به دست داده است. با توجه به درگذشت شهروز جویانی و اهمیت او در روزنامهنگاری فرهنگی، نمایه ادبی مفید را میبینید.
سرخپوست تنها نوشته منیرو روانیپور از این جهت مهم است که نویسنده با جسارتی کمنظیر آینه را به دست انسان معاصر بخصوص خاورمیانهای میدهد که در چه دنیای عفنی زندگی میکند. و جهان چگونه گندابی برای زیست ما شده.
رضیه انصاری (نویسنده و روزنامهنگار) در رادیو زمانه درباره «معیشت و حیثیت» مجموعهای از میزگردها را در حلقهای از سه نسل از نویسندگان ایرانی برگزار میکند. وظیفه صنفی کانون نویسندگان ایران هم به بحث گذاشته شد.
آمادبوس داستان شخصیت است که می رود تا یک تیپ اجتماعی را نشان دهد. تمرکز داستان هم به روی این سازه که وجه غالب روایت است، قرار دارد.از این جهت دیگر سازه های داستان در خدمت همین ویژگی قرار می گیرند.و هنر نویسنده در شناخت و شخصیت سازی داستان خود را از طریق کاربرد زبان به معنای کلی آن به رخ می کشد.
از ابتدای داستان ما با مشخصات شخصیتی روبهرو هستیم که قاسم را کشته است. در طول داستان، رفتهرفته همین صفت و دادهها به خود او بازمیگردد و در نهایت او شخصیتی را با مشخصات خودش میکشد. در تردید میمانی که قاسم فاعل است یا مفعول؟
معناگریزیها مرتب ما را در پارادکسهای مغناطیسی خود نگه میدارد تا برسیم به فردیت هدایت؛ هدایت سه قطره خون و زنده بگور یا آن هدایتی که حیات درونی، قومی، تاریخی و اساطیری فلسفی خود را میفشارد تا عصارهاش را در گلوی آن تُنگ هزار رنگ قطره قطره بچکاند؛ هدایت ِ بوف کور، که خودش هست و نیست.
شنِ روان موج خورد و تا ساق ِ پاى «حسینا» بالا آمد. گرد و خاک چرخ زد. موج، بالاتر آمد و «حسینا» به نفس نفس افتاد. گلویش خشک شد و زبانش از حلق بیرون زد. گِردباد او را به خود کشید. زیر پایش ذره ذره خالى شد و تاریکى او را بلعید. باد با خود گفت: آخرین موجود زندهى «شوراب» هم هیچ شد.
صبح روز هیجدهم اسفند وقتی که مردم مشهد دیدند پری درخانه نیست، به فکر گلابدانها افتادند. سپیده نزده پری از خانه رفته بود. خیابانها را سبز دویده بود تا برسد به کوهسنگی.
تم «جنگ سرد» سعید جوزانی بحران توهم در جامعه و مسئله پارانویا در شخصیتهاست. از طرفی اشارهای موجز و زیرپوستی به مسئله تباهی نسلها دارد؛ چه در مورد نسل قبل و چه نسل فعلی که مجبور به تحمل و از خود گذشتگی است.
این نشست با حضور محمد قاسمزاده، بهرام پروینگنابادی، رضا عابد و علی دهباشی در مدرسه فیلمسازی و پژوهشهای سینمایی هیلاج برگزار شد. فیلم این نشست را میبینید:
بررسی شعر «گاری» از رضا براهنی – اگر چه تکرار بیش از حد افعال اثر را شعاری میکند اما این امتیاز ارزنده را به آن میبخشد تا حرکتِ زبانی را در آن بیشتر و تندتر کند و آن را به جلو ببرد.
ساعت هشت و نیمِ صبح ِروز سهشنبه، اهالى بلوار نادرى با ناباورى دیدند که گاو زخمى از کشتارگاه پا به فرار گذاشت. خیابان بوى باران بهارى و علف تازه مىداد.
انقلاب ریشهایترین تضادهایِ تاریخی و اجتماعیِ ایران را علنی کرد. قصّهنویسیِ فارسی در برابرِ آشکاریِ این حقیقتِ تلخ واکنشی صادقانه و توأم با مسئولیت نشان داد: نویسندهی ایرانی برایِ فهمِ وضعِ تاریخیِ جامعه، در آینهی نقد و درنگِ یکدیگر، وَ ناظر به تأمّلی جمعی مینوشت.
بنیاد ژاله اصفهانی در نظر دارد رمان «ماه تا چاه» نوشته حسین آتشپرور را در جلسهای که به طور ویدیو کنفرانس در «زوم» برگزار میشود نقد و بررسی کند.
پروندهای مختصر فراهم کردیم از برخی آثار که درباره فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در نخستین دهه بعد از انقلاب پدید آمده – با این یقین که حتی گوشهای از حقیقت رنج انسان آزادیخواه، عدالتطلب و آرمانگرای ایرانی در بیان نیامده است.
جایزه ادبی «واو» از میان چهار رمان: «چهارده سالگی بر برف» نوشته حسین آتشپرور، «طبرخون» نوشتهی محسن فاتحی، «مرد کبود» نوشتهی پیام عزیزی و «وقتی ما همه مردیم» نوشته مهدی احمدیان، رمان «مرد کبود» را به عنوان رمان برگزیده جایزه ادبی واو معرفی کرد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.