
حسن حسام: الوداع شادمانه
شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانهای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفتوگو با مرگ.
شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانهای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفتوگو با مرگ.
ایرانیان همزمان با زادروز کیان با تجمع در دهها شهر جهان یاد و خاطره او را گرامی داشتند. روایت قتل او بر لحظهای متمرکز است که خانواده کیان پیرفلک از ترس ربوده شدن پیکر او توسط نیروهای امنیتی، تصمیم گرفتند در شب حادثه از انتقال او به سردخانه خودداری کنند.
شب بود. اولین شب بعد از در خاک شدنات. شهر مثل یک فرشته با دو بال سفید که کارمند سازمان زندانها با کمر سفت و مردی معیوب از مقعد به او تجاوز کرده باشد، به خود میپیچید و مینالید و میگریست.
طناب گفت: به مادر بگو ببخشاید مامورم و معذور! محسن گفت: چرا من ؟! طناب گفت:برای عبرت دیگران
شور که در واژهها میافتد، دیگر نمیتوان جلویش را گرفت همچون خیزش مردم در خیابانهای ایران. «سرودههای خیابانی» حسن حسام در این بستر شکل گرفته است.
اگر در شعر، ارتباط شاعر با بیرون گسسته است و حرفهای شاعر گویای این گریز به درون و این گسستگی است، در «سرودههای خیابانی» حسن حسام سعی بر ارتباط و فراروی به بیرون است. حتی میتوان گفت این مردماند که دلیل سرودناند.
حسام در «گفتوگو در میانه» با مهسا، حدیث، حنانه، غزاله، نیکا و سارینا، کشتهشدگان ما در گفتوگو قرار میگیرد. میشنوید:
اما، تنها نبود نیکا، بسیارانی همآواز بودند، در جشنِ شالسوزان، حدیث، حنانه، غزاله، سارینا و بسیارانی دیگر… من مدام؛ در آنان تکرار میشدم.ـ حدیث گفت: شیدا وُ بیقرار، به گِرد آتشی که برافروخته بودیم رقصان ـ رقصان میسرودیم: زن زندگی آزادی
پس از نماز مغرب شکارچیان میآیند شکارهایی را که قبلاً برچین کردهاند از بندهای مختلف جمع میکنند و میبرند طبقۀ سوم ساختمان شماره یک. آنجا پس از تکمیل پروندهها شکارهایشان را میفرستند اتاق مرگ. سحرگاه آنها را تیرباران میکنند. آنگاه، رو به قبله دسته جمعی نماز جماعت میخوانند.
حسن حسام، شاعر، نویسنده و فعال سیاسی میگوید اصولاً مذاهب و به ویژه اسلام دگراندیشی را تحمل نمیکنند. این برنامه را میبینید:
بانگ در سالگرد اعدام سلطانپور از سه زاویه و از سه منظر به این شاعر انقلابی پرداخته است: از دید حسن حسام، محسن یلفانی و نسیم خاکسار.
از قراری برگشته بودم سرِکارم، حوالی سه بعدازظهر. تلفن زنگ زد. همکاری گفت: «با تو کار دارند». گوشی را برداشتم. صدای شکسته رفیقی بود. با صدایی ترسخورده، چنان گفت شنیدی؟ که یکه خوردم. پرسیدم: «چی را؟» گفت: «نشنیدی؟» پرسیدم: «چه را نشنیدم». گفت: «خبر را!» گفتم: «درازه نده، کدام خبر؟» گفت: «سعید رفت!»
شمار اجساد کشف شده زیر آوار متروپل به ۳۱ نفر رسید. حسن حسام، شاعر و نویسنده تبعیدی در همبستگی با مردم عزادار و معترض آبادان شعری سروده با عنوان «با سوگواران ابادان» که در ادامه میخوانید.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.