امیر محمدی

رویدادهای فرهنگی و هنری

مجموعه داستان «عَثَم» از امیر محمدی در نشر آفتاب

این مجموعه شامل شش داستان است که به گفته نویسنده محتوا و شخصیت‌های آن‌ها الزاماً مصداق بیرونی ندارند، البته نه به این معنا که در جامعه اتفاق نیفتاده‌اند و یا امکان وقوع برایشان نیست بلکه هر داستان، دنیایی خلق کرده است که صرفاً مخصوص همان داستان و همان شخصیت‌هاست.

ادامه مطلب »
از ما

امیر محمدی: گیاهمرگی

می‌گفت: «بیچاره‌تر از منی که دستی گرفته ریشه و ساقه‌ات را و مجال جُنبیدنت به‌قدر لرزشی‌ست یا تکانه‌ای از سر بی‌حوصلگی. و خوشبخت‌تر از تو منم که با یک پا لنگیده‌ام از شهری به شهر دیگر.»

ادامه مطلب »
از ما

امیر محمدی ونیار: جمع مذکر غایب

از هوش می‌روم و در خوابِ تو بیدار شوم. سر صبح است؛ نیمه‌روشنا. این پا و آن پا می‌کنی ایستاده‌ای جای همیشگی‌ات زیر پرچم. اللّه سربه‌زیر است. شورۀ جماهیری لک‌ بسته روی شانه‌هایت. تاول دستانت کمر از شلوار می‌کَند و می‌شاشی به خاک انقلاب.

ادامه مطلب »
شعر

امیر محمدی ونیار: ببوس مرا

تقدیم شده است به زندانیان و همسرانشان: ای ستاره، ای دور، ای شب آغشته به گیسوانت، ولادت آهوها که در شکوه اندامت بلا انگیخت،نام کوچک مرا، با هوهوی تیهوهات، چلچله‌سان به سینه فراهم آر، و در هوای ناخن‌های کشیده‌ی ما، آن ده هلال ماه را با ده گلبرگ سرخ بیارای

ادامه مطلب »