علیرضا مطلبی: هر روز چند پاکت
بعد از تو دیگر /هیچکس به دست نمیآید نه!/دیگر این دست /فروشی نیست
بعد از تو دیگر /هیچکس به دست نمیآید نه!/دیگر این دست /فروشی نیست
صداقتی، همینکه کارت حضور و غیابش را زد، با لبهای غنچهشده و سبیل دُمموشی برگشت رو به نگهبان مکتبی تو اتاقک شیشهای و سبیلش را جنباند و او خندید. تا برسد حوالی آسانسور، از ناکجایی در طبقهٔ همکف شنید «صددرصدیها را میگیرند!» قهقههٔ بلندی زد بیآنکه صاحب صدا را دیده باشد.
به زودی نشریه ادبی «بانگ» ویژهنامهای در نقد و معرفی آثار منصور کوشان، نویسنده فقید آزادیخواه منتشر میکند. همراه با این ویژهنامه رمان «شاهد» نیز با اجازه خانواده کوشان در «بانگ» در چندین نوبت منتشر میشود.
راوی داستان «مدرسهای که اسمش پیروز بود» دختربچهی هشت نُه سالهای است که عاشق بادبادکبازی با برادرش است. راوی آنچه را دیده، مثل دوربین در ذهن ثبت کرده و حالا که سالها از آن روزها میگذرد فیلم را بدون رتوش در تاریکخانه ذهن ظاهر میکند و نهانگاههای روزهای جنگ را برملا میکند.
بیا در آغوشم بیا بهار بیا نارنج بیا سمت دره های بی، سمت ِ با تنفگت بزن خرابم را بریز روی سنگفرش، ای کون و مکان جلگه های زرد در سرزمین مادری بزن خرابم را بپاش روی خون پراکنده روی دیوار…
برای الیزه عادی شده بود که شوهرش شبها چون گمشدهای توی خانه پرسه بزند و مانند مردی مومن که به کلیسا میرود، با او بخوابد. شانههای آلبرت مثل صخرههاییاند که الیزه باید به آنها چنگ بزند تا او را روی خود نگه دارند.
بهروز شیدا – از فوتبال چه بنویسیم که ننوشته باشند؟ چه بگوییم که نگفته باشند؟ کجا را بگردیم که نگشته باشند؟
ساعت به سعد است و آفتاب به دراز دّرًه ها رعایتی ای دلبر با من از سّرِ کِردار که غّلت می زنم به جاده و آرامم نمی کند خاک
خواجه افضلالدین؛ حَسّان العجم؛ سلامٌ علیکم. ماییم شیخ؛ در شب چل سالگی؛ دام نهاده و سیر از زندگی. مدتی است به خوابمان نمیآیی. مگر نمیدانی غیر از رویای تو دلخوشی دیگری نداریم؟ روزگارمان شده است دود گرفتن و دست زیر چانه گذاشتن و به گوشهای خیره ماندن.
در بیداری بعد از کودتای ۲۸ مرداد چند تن نقش اساسی داشتند. از زمرهی اینها میتوان به جلال آل احمد، احمد شاملو، و از نسل یک دهه جوانتر، به فروغ فرخزاد، رضا براهنی، و غلامحسین ساعدی اشاره کرد.
مجموعه داستان «میمِ تاکآباد» نوشته نغمه کرمنژاد در نشر آگه منتشر شد. این کتاب شامل ۱۲ داستان کوتاه است. برخی داستانها پیرامون درماندگی انسان و امید به معجزه اتفاق میافتد.
از سخنان براهنی بود در کارگاهی که در زیرزمین خانهاش برگزار میکرد: «زبان از وسایل صدا زدن ادبیات است. زبان مساوی است با فاصله؛ فاصلهای از نور بین آن چیزی که نوشته میشود با آن چیزی که در بیرون وجود دارد…»
شبهای پرشور با ژوزفین را، کدام مردی بود که دلش نخواهد؛ آن بالاتنهای که مثل بخار چای در استکانِ کمرباریکِ بلورینِ شرقی، زیر نور آفتاب میرقصید و به آسمان میرفت و یکهو عطرش پخش میشد توی فضا و آن گونههایی که سایهاش روی ساعتِ شماطهدارِ دو پاندوله میافتاد.
محل کارگاه در زیرزمین خانۀ دکتر براهنی بود و به همین دلیل دوستان به شوخی آنجا را کارگاه زیرزمین مینامیدند. محدودیتهای دولتی و غیردولتی شدیدتر و ظرفیت پذیرش نهادهای ادبی حاکم کمتر از آنی بود که بتواند کاری اینچنینی را در درون خود جهتدهی یا پشتیبانی کند.
در یک حرکت خودجوش علاقمندان به آثار براهنی قصد داشتند در ارگ تبریز به یاد او شمع بیفروزند. مسئولان شهری اما مانع شدند.
نیاز سلیمی شعر «آمین به خدایی که جز انسان نیست» را از مجموعه «ظلالله» برگرفته است. ابتدا شعر را میخوانیم و سپس نقد نیاز سلیمی را:
ای «بی سبب» که کنارم نیستی! لحظهای بهظاهر نمانده است لحظهای بهقطع، بیرون از من.جان در ما گذشته است، تنها به یاد بیاور که باورمان نمیشود کرد…
کانون نویسندگان ایران شنبه ۶ فرودین، یک روز بعد از درگذشت رضا براهنی در تبعید در کانادا در سن هشتا و شش سالگی با انتشار بیانیهای اعلام کرد رضا براهنی نویسندهای مستقل و آزادیخواه بود که انتشار آثارش در هر دو رژیم گذشته و اکنون با مانع دستگاه سانسور رو به رو شد و خود نیز از زندان و شکنجه و اخراج از دانشگاه و تبعید بینصیب نماند.
تنها انتشارِ رمانِ «الیاس در نیویورک» ترجمهایست به زبان فرانسه که در سال ۲۰۰۴ توسط انتشارات فایار منتشر شد. بریدهی کوتاهی از این رمان تحتِ عنوانِ «برخوردِ نزدیک در نیویورک» در سال ۱۳۸۳ در نشر جامهداران در تهران منتشر شد. در فرازی از این رمان براهنی در قالب سرگذشت چند زن محکوم به اعدام در زندان اوین برای کشتار زندانیان سیاسی بیان ادبی استادانهای یافته است.
فرید مرادی، سرویراستار انتشارات نگاه در ژانویه ۲۰۱۴ گفته تجدید چاپ کتابهای رضا براهنی از سال ۱۳۸۸ در ایران ممنوع شده. امتیاز انتشار آثار براهنی در اختیار انتشارات نگاه است.
«بچه گروفلو و موش ناقلا»، دومین تجربه ما در تولید کتاب صوتی برای کودکان، تقدیم به شما. هشت هنرمند در تولید این اثر مشارکت داشتهاند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.