مجموعه داستان «میمِ تاکآباد» نوشته نغمه کرمنژاد در نشر آگه منتشر شد. این کتاب شامل ۱۲ داستان کوتاه است. نشر آگه در اطلاعیهای نوشته است:
«هر کدام [از داستانهای این مجموعه] بارِ راز و سری پنهان را بر دوش میکشند. هم در ساختار و هم معنا. هر قصه به شکلی در این پیشگاهِ تاریک روشنایِ انتظار به تماشا نشسته است. در انتظار و به تماشای معجزه که هنوز هم میتواند بشود.»
برای مثال میتوان از در داستان «وقتِ خوابِ معجزه»، داستان سوم از این مجموعه یاد کرد. زن وشوهر جوانی در تهِ چاهی عمیق گیر افتادهاند. آیا از درماندگی نجات پیدا میکنند؟ به گفته نغمه کرمنژاد، «آنچه شاید بتواند آنها را از این درماندگی نجات دهد باور و ایمانست به آن وجهِ رویاگونهی هستی در تقابل با آن وجهِ ناتوانِ واقعیت. شکلِ یک معجزه که اینبار نه در ساحت الهی و آسمانی که از درونِ انسان نمود پیدا میکند.»
نغمه کرمنژاد در مصاحبه با بانگ درباره «راز» و «معجزه» در زندگی و در یک مفهوم مشخصتر در فرهنگ ایرانی میگوید:
«به باور من جهان یکسره راز است. حتا چنانچه تمامی دانشمندان جهان فرمول مشخصی برای آفرینش و چیستیِ جهان ارائه دهند، همچنان برای خیلی از ما توضیحناپذیر خواهد بود. حداقل برای من جهان یکسره پوشیده است در مه و شاید تا همیشه ناتوان از شنیدن آخر قصهاش باشم. که گفت: حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانهای گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای (منصوب به ابوسعید ابوالخیر). در نگاهی دیگر این رازآلودگی و انتظار چه بخواهیم و چه نه جزئی از فرهنگ شرقیست. که خواسته یا ناخواسته در آثار ما هم نمود پیدا میکند. در روزمرهمان به آسانی با دیگران ارتباط برقرار میکنیم. اما از سویی دیگر به سختی آنها را میشناسیم. دست یافتن به درونیات اطرافیانمان اگر هم اتفاق بیفتد؛ با سعی و تلاشست و گاهی هم شکلِ یک کشف و شهود که در هر حال به هیچکدام هم نمیتوان مطمئن بود. در داستانهای این مجموعه گویا آدمها بارِ رازی را تا همیشه بر دوشِ ناخوداگاه خود دارند که این بر خودِ آنها هم پوشیده است و اگر بخت یارشان باشد و یا بر حسب رابطهی علت و معلولی شاید بتوانند با نگفتههایشان و یا نشنیدههایشان رودررو شوند و به تبعش به جهانی دیگر غیر از آنچه بوده، دست یابند. مثل مواجهه با راز شخصی خود.»
کرمنژاد در ادامه درباره اهمیت تجربه در روند داستاننویسیاش میگوید در خلا نمیتوان نوشت:
«تجربهزیسته ما بههرحال جایی در نوشتن نمود پیدا میکند. حتا اگر به شکل جادوگری هزارچهره مدام شکل عوض کرده باشد. فضا و قصه در اکثر داستانهای این مجموعه برای من ناآشنا و غریب بودند و طی فرایند نوشتن انگار آن فضاها را میشناختم. شکلِ یک رابطهی دوسویه بود. و هیچگاه تجربه مستقیم نداشتهام. اما باز هم در توانم نیست که یکسره آنها را از تجربهزیستهام جدا بدانم. چون امکانپذیر نیست. غیر از یک داستان که برگرفته از تجربهی خودم بوده است؛ داستانِ «شاهزاده خانمی از ماه». که طبیعتا این داستان هم نسبت به واقعیتِ موجود شکل عوض کرده به واقعیت داستانی و جهانی مختص به خود دارد. اهالی ادبیات و مخاطبینش خوب میدانند که عموما خاطرهها و یا تجربهها به شمایل یک اثر ادبی، امکانِ پا گذاشتن به جهان داستان را ندارند، مگر آنکه از صافیِ ذهن و شهود و منطق و خلاقیتِ نویسنده بگذرند تا داستان به عنوان یک اثر مستقل روی پاهای خودش بایستد.»
او اما در همان حال یادآوری میکند که بدون تخیل هم آفرینش ادبی بیمعناست:
«بدون تخیل اثر ادبی وجود نخواهد داشت. تخیل نه صرفا به معنای خیالپردازی و یا رویابازی. در این مجموعهداستان، تخیل برای من یعنی؛ با توجه به نیاز داستان واقعیت را فروریختن و باز ساختن. شکل دو جهان متفاوت که جاهایی به هم میرسند و جاهایی دور میشوند. آنجا که به هم نزدیک میشوند، یادآوریِ این جهانِ واقع است و فرصتی برای مخاطب جهتِ برقراری ارتباط با داستان و آنجا که دور، تجلیگاهِ تخیل داستانی و مجالی برای نویسنده تا مخاطبی را که نزدیک شده با خود همراه کند. این فاصله گرفتن از واقعیتِ محض در داستان، برای من برانگیزنده است. گفت: به چشم نهان بین نهانِ جهان را، که چشم عیانبین نبیند نهان را. (ناصر خسرو)»
نغمه کرمنژاد متولد سال ۱۳۵۳ در شیراز است. در دانشکده سینما و تئاتر تهران در رشته سینما تحصیلات خود را به پایان رسانده است. او از سال ۱۳۹۴ با حضور در آکادمی «گردونِ» عباس معروفی، نوشتن را بهطور جدی شروع کرده.
دو داستان از این مجموعه برگزیده جوایز ادبی بودهاند و برخی هم در نشریات منتشر شدهاند. داستان «سندل سیاه» از این مجموعه هم در مجموعهداستانِ «یک شهر سی و یک داستان» که به همت محمد کشاورز جمعآوری شده، منتشر شده است.
از این نویسنده داستان «ساعت سه بعد از ظهر» در نشریه ادبی بانگ منتشر شده است. داستانی با ساختار منسجم و قلم محکم در حد فاصل زبان نوشتار و گفتار با زاویه بسته و انقطاعهای زمانی به جا با توجه ویژه به جزئیات در روابط روزانه یک خانواده متوسط ایرانی.
بیشتر بخوانید: