
حسن حسام: «ما کودکانِ گنهکار!» – با یاد هزاران کودک قتلعام شده در غزه
با یاد هزاران کودک قتلعام شده در غزه.
با یاد هزاران کودک قتلعام شده در غزه.
این برنامه ۴ نوامبر/۱۳ آبان سال جاری در یک فضای کاملاً حرفهای و با سازماندهی خوب و پذیرایی آبرومند از مهمانان و مخاطبان و علاقمندان به شعر متعهد فارسی برگزار شد.
انبوه خلق به اندوه، درخلوتِ شبانه خاموش، خواندند تلختر از تلخ، زیبا بود، این قناریِ خوشخوان، چون خوابهای طلایی، زیبا بود! همسانِ بیقراری مهسا بود
با شعار «زن، زندگی، آزادی» و برای «انقلاب ایران» در زوریخ، شماری از شاعران ایرانی در تبعید شب شعر برگزار میکنند.
کانون در جریان قیام در چه وضعیتی قرار داشت و هماکنون با توجه به بالا گرفتن سرکوبها در چه وضعی قرار دارد؟ بیانیههای کانون تا چه حد موثر بودند؟ کانون نویسندگان ایران در تبعید که نویسندگان آزادیخواه تبعیدی را زیر سقف خود گرد آورده و همچنین نویسندگان و شاعران تبعیدی در خارج از ایران چه تلاشهایی برای شکستن سانسور و رساتر شدن صدای خواستههای ملت انجام دادند؟
از آزادیم در هراسی، چون خفاش از آفتاب! به هفت بند گرانم میبندی، باز هم در ترسی! آواز میخوانم میترسی! از خندهی جوانم، وَ گیسوان افشانم میترسی
طناب سر افکنده گفت: طعنه میزنید چرا، بافتند مرا ، بافتند، با دستانِ سربازانِ امام زمان، از الیاف آیات الهی، آنگاه مرگ، پیروز و مست، هماوازِ طناب، میدان گرفت: و روحِ مرا در طناب تنیدند تا پهلوانکُش شود
کارگاه شعر و قصه فرانکفورت و کانون فرهنگی – هنری اندیشکده فرانکفورت – ماین از این برنامه یک گزارش ویدیویی تهیه کرده که در ادامه میبینید:
مهمترین موضوع شب داستانخوانی و شعرخوانی حسام با شعر «رنگین کمان» و داستان «باران میبارد» دادخواهی در گستره چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامیست.
احیا، در داستان حسن حسام زنی است که تا چشم گشوده در زندگی جز بیچارگی و فلاکت خیری از دنیا ندیده و اکنون بیمار و رو به مرگ زیر لحاف کهنه و مندرسی در زیرزمین خانهای که برای دوازده سال در آن کلفتی میکرده، با پاها و دست های ورم کرده خوابیده و روزهای زندگیاش را به یاد میآورد.
در رواق مساجد/در بقعهها/در گورستانهای نوساز/و در غَسالخانهها/سوره یاسین و القرآن الحکیم میخواندند/عمامهها، عمامهها/سفید و سیاه،/یکسر طناب دار شدند
شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانهای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفتوگو با مرگ.
ایرانیان همزمان با زادروز کیان با تجمع در دهها شهر جهان یاد و خاطره او را گرامی داشتند. روایت قتل او بر لحظهای متمرکز است که خانواده کیان پیرفلک از ترس ربوده شدن پیکر او توسط نیروهای امنیتی، تصمیم گرفتند در شب حادثه از انتقال او به سردخانه خودداری کنند.
شب بود. اولین شب بعد از در خاک شدنات. شهر مثل یک فرشته با دو بال سفید که کارمند سازمان زندانها با کمر سفت و مردی معیوب از مقعد به او تجاوز کرده باشد، به خود میپیچید و مینالید و میگریست.
طناب گفت: به مادر بگو ببخشاید مامورم و معذور! محسن گفت: چرا من ؟! طناب گفت:برای عبرت دیگران
شور که در واژهها میافتد، دیگر نمیتوان جلویش را گرفت همچون خیزش مردم در خیابانهای ایران. «سرودههای خیابانی» حسن حسام در این بستر شکل گرفته است.
اگر در شعر، ارتباط شاعر با بیرون گسسته است و حرفهای شاعر گویای این گریز به درون و این گسستگی است، در «سرودههای خیابانی» حسن حسام سعی بر ارتباط و فراروی به بیرون است. حتی میتوان گفت این مردماند که دلیل سرودناند.
حسام در «گفتوگو در میانه» با مهسا، حدیث، حنانه، غزاله، نیکا و سارینا، کشتهشدگان ما در گفتوگو قرار میگیرد. میشنوید:
اما، تنها نبود نیکا، بسیارانی همآواز بودند، در جشنِ شالسوزان، حدیث، حنانه، غزاله، سارینا و بسیارانی دیگر… من مدام؛ در آنان تکرار میشدم.ـ حدیث گفت: شیدا وُ بیقرار، به گِرد آتشی که برافروخته بودیم رقصان ـ رقصان میسرودیم: زن زندگی آزادی
حسن حسام، شاعر، نویسنده و فعال سیاسی میگوید اصولاً مذاهب و به ویژه اسلام دگراندیشی را تحمل نمیکنند. این برنامه را میبینید:
بانگ در سالگرد اعدام سلطانپور از سه زاویه و از سه منظر به این شاعر انقلابی پرداخته است: از دید حسن حسام، محسن یلفانی و نسیم خاکسار.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.