علی حسینی

علی حسینی. عکس: نویسنده
از دست ندهید

علی حسینی: بوی اسکناس

در طول زندگی مشترکمان کشمکش‌های زیادی داشتیم، پنج سال تمام، تا این آخرین‌اش که بر سر پنیر دلمه‌ —کاتج چیز— پیش آمد. پنیر فاسد شده

ادامه مطلب »
از دیگران

در حال و هوای این روزها – دو شعر از باب دیلن به ترجمه علی حسینی

آنجا که مردمان زیادند و دست‌هایشان خالی، آنجا که حبه‌های سم در آب شان سریز، آنجا که خانه در دره به زندان کثیف و نمناک منتهی می‌شود، آنجا که چهره جلاد همیشه به خوبی پوشیده است، آنجا که گرسنگیِ زشت است و جان‌ها فراموش شده ،آنجا که سیاه رنگ است و هیچ کدام به شمار نمی‌آیند

ادامه مطلب »
از ما

علی حسینی: چهل درجه

روسری‌ات رامی‌کشی روی سرت و از خانه می‌زنی بیرون. سر چهارراه می‌ایستی تا چراغ راهنما راهت بدهد، ولی یکهو از خودت می‌پرسی که آنجا چه می‌کنی و در آن گرمای جهنمی چه می‌خواهی، آنهم توی مانتو سیاه و عرقی که از چهار بندت راه انداخته و دارد در تبی ۴۰ درجه می‌سوزاندت.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

على حسینی: ره‌آورد نوروزى

فرزند دلبندم، نوروز امسال نیز مانند نوروزهای دیگر در کنار ما نیستی. به مناسبت این ایام خجسته بسته‌اى کوچک را به ارمغان برایت می‌فرستیم که در آن این هدایا را می‌بینى.

ادامه مطلب »
علی حسینی. عکس: نویسنده
از ما

علی حسینی: تپه‌های آبی

رُی مونتگومری دوست می‌داشت خودش را آر. ام معرفی کند، (Rare Man) -مرد نادر-جوان‌تر که بود این را به رخ دوستانش می‌کشید و خودش را هم خوش‌شانس‌ترین مرد می‌دانست.

ادامه مطلب »