
بهروز شیدا: گربهی وجود! مرغ حق کجا است؟ -خوانشی از رمانِ مرگِ دیگرِ کارولا، نوشتهی محمود فلکی
در مرگِ دیگرِ کارولا چه چیز تکرار میشود؟ چه چیز چرا تکرار میشود؟ مفاهیم مکرر کجا پنهان میشوند؟ رابطهی متنِ یگانه و مفاهیمِ مکرر چیست؟
در مرگِ دیگرِ کارولا چه چیز تکرار میشود؟ چه چیز چرا تکرار میشود؟ مفاهیم مکرر کجا پنهان میشوند؟ رابطهی متنِ یگانه و مفاهیمِ مکرر چیست؟
منتظر اتوبوس بود. در ایستگاه، یک میز بود و سه صندلی. زن و دختری سه- چهار ساله پشت میزی چهارگوش یا گِرد، درست به یاد نمیآورد، در صندلیها فرو رفته بودند..
نسیم خاکسار، نویسنده سرشناس تبعیدی «همه تکهپارههای زری» را با «شهرزاد» قایسه میکند و مینویسد «در این روایت اکبر سردوزامی نیز با نقلهایش شخصیت دوم این داستانها میشود.»
ساعت چهار بعدازظهر است ولی حجم سیاهی که مدام جابهجا میشود فضای اتاق را تاریک کرده است. روز قبل اندکاندک فروغ خاطرهها با فروافتادن روز، به نقطه پایان تجربهها نزدیک شد. خیالم آسوده نبود و به نظر آدم احمق بیآزاری میآمدم که با شهر مردگان فاصله چندانی نداشتم.
میزگرد دو نفره حسین نوشآذر و نسیم خاکسار درباره تغییر جنس نظرگاه در داستان «آکواریوم» با اشاراتی به جایگاه «کافه» در تاریخ اجتماعی ایران.
داستان در یک شبانهروز اتفاق میافتد: از یک صبح که زندانیان از خواب بیدار میشوند تا پیش از طلوع آفتاب روز بعد که زمانی است معین برای اجرای حکم محکومان به اعدام.
باید مسجدی بوده باشید و در دههی اول پس از انقلاب در شهرآرای تهران ساکن بوده باشید تا حلیمهخانوم را بشناسید. من البته نه مسجدی بودم و نه ساکن شهرآرا، ولی حلیمهخانوم را خوب میشناسم، خیلی بیشتر از مسجدیهای شهرآرا که نه از سر شوخی که از روی ارجگذاری او را آیتالله حلیمهخانوم مینامیدند. حلیمهخانوم در واقع عمهی من بود یعنی یکی از خواهرهای چهارگانهی پدرم، گرچه برای من و برادر خواهرهایم بیشتر مادری کرده بود تا عمهگی!
«راحله» نوشته کوشیار پارسی داستان عشق امید به راحله است در شهری که ابتدا فقط یک مسجد داشت.