حسین رحمت: تمنای باد
برادر مینا، توی ایوان مشرف به حیاط، بساط را مهیا کرده بود. تا آمدم بنشینم بلند شد به احترام. توی این روز و شبهای ملالآور، کمک حالم بود و از اینکه به چنین سرانجامی رسیدهام ناراحت بود.
برادر مینا، توی ایوان مشرف به حیاط، بساط را مهیا کرده بود. تا آمدم بنشینم بلند شد به احترام. توی این روز و شبهای ملالآور، کمک حالم بود و از اینکه به چنین سرانجامی رسیدهام ناراحت بود.
اصل بنیادین قصههای مجموعه «ماه» نوشته حسین رحمت عدمقطعیت است که بر بستری از تعلیق حرکت میکند. شیوه روایت چندپاره ، جملههای مقطع و کوتاه، گریز مداوم به وهم و خیال و نیز روایت اول شخص ویژگی مشترک همه قصهها است.
میرفتم زیر سر خاتون را بلند میکردم و کنار تختاش مینشستم. اخبار جنگ نفس خاتون را تبآلود کرده بود.
از چیزهای ساده مثل پیادهروی، خواندن کتاب، دیدن فیلم حرف زدم. گفتم جدای از همه مسکنتهای روزمره، همهمان از دایرهی زندگی بیرون افتادهایم. نگفتم که این حرفها مرهمی است بر گذشته.
حسین رحمت در داستاننویسی، نگرشی پست مدرن دارد. اگر کسی این نکتهی بنیادی را دربارهی داستانهای او درنیابد، چیزی از آنها دستگیرش نمیشود و ناگزیر از کوک کردنِ مضمونهای ذهنی دربارهی کار او میشود.
ساعت چهار بعدازظهر است ولی حجم سیاهی که مدام جابهجا میشود فضای اتاق را تاریک کرده است. روز قبل اندکاندک فروغ خاطرهها با فروافتادن روز، به نقطه پایان تجربهها نزدیک شد. خیالم آسوده نبود و به نظر آدم احمق بیآزاری میآمدم که با شهر مردگان فاصله چندانی نداشتم.
«هنوز از شب دمی باقیست» با ریتمی پیوسته داستان سرگشتگی آدمهایی را روایت میکند که اگرچه حیران و از خود بیگانهاند، اما بیآرزو نیستند و درست مطابق شعر نیما تهماندهای از «صبر» و «حوصله» در «دل» دارند.
داستانی درباره مفهوم تنهایی: دشواری در کنار هم بودن بدون توانایی برقراری یک ارتباط انسانی.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.