مریم پژمان

از ما

گوشه‌‌های بانگ- گوشه دهم: «رنج متبرک» نوشته مریم پژمان

این داستان به چالش‌های زنان در مواجهه با انتظارات اجتماعی و شخصی می‌پردازد. سارا، شخصیت اصلی، با تصمیم دشوار بارداری برای خواهرش، مسئولیت‌های خانوادگی و فشارهای درونی خود را مدیریت می‌کند. او تلاش می‌کند تا بین احساس وظیفه، عشق به خانواده و نیاز به احترام به خود تعادل برقرار کند. داستان همچنین نشان می‌دهد که زنان چگونه در موقعیت‌های پیچیده، با حفظ آرامش و قدرت درونی، به دنبال تحقق اهداف بزرگ‌تر هستند، حتی اگر این به معنای تحمل رنج و نادیده گرفته شدن احساساتشان باشد.

ادامه مطلب »
از ما

مریم پژمان: نا‌سور

دلتنگ لهجه جنوبی‌ات هستم دختر! گوش می‌کنم! تو فقط حرف بزن! چشمانم را می‌بندم و همان لب‌های درشت عنابی‌ات را تصور می‌کنم.

ادامه مطلب »
از ما

مریم پژمان: فراق

نه گریه کردم و نه آه کشیدم. توی خودم مچاله بودم و به رد خشکیده قطره اشکی خیره شده بودم که از گوشه چشم عامو قل خورده و فرورفته بود میان انبوه ریش‌های جو گندمی‌اش.

ادامه مطلب »
از ما

مریم پژمان: اشتراک مبهم

مردی پنجاه و یک ساله و از طرفداران پر و پاقرص شما هستم. امیدوارم که به احترام ده سال بزرگتر بودن، نوشته‌های من را تا آخر بخوانید. این ایمیل را برای تعریف، تحسین یا مواردی از این قبیل برای شما فرستادم.

ادامه مطلب »