مونا نقیب

بانگ - نوا

دومین سالگرد کودک‌کشی – «مریم و مونا» نوشته قاضی ربیحاوی؛ همراه با «جم جمک برگ خزون» به روایت فرشته مولوی

دست من را گرفت. بعد با لبخند چشماش را بست. یک خانم جوان که بالای سر مونا نشسته بود دست یک دست او را گرفت: این دختر بچه مُرده. بعد به مامورها که تازه داشتند می اومدن گفت بی شرف ها….

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

قاضی ربیحاوی: مریم و مونا

با سرعت خیلی زیاد دنده عقب رفت به طرف جمعیت دخترها. من دوباره دست مونا را محکم گرفتم ولی دستش توی دست من شُل شد. بعد افتاد روی زمین. چشم‌هاش هنوز باز بود و به من نگاه می‌کرد. من جیغ کشیدم. مونا داشت لبخند می‌زد و به من نگاه می‌کرد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: مونای ما رفته است -خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل مونا نقیب در چند خط

مونا نقیب، کودک هشت ساله، به گلوله‌‌ی مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی کشته می‌شود. او ساکن شهرک آسپیچ در حومه‌ی شهر سراوان است که جمعیت‌اش به سه‌هزار نفر نیز نمی‌رسد. مونا شکوفه‌ای است که پیش از آن‌که شکوفا شود، برباد می‌شود.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

مریم و مونا -به روایت قاضی ربیحاوی

مردهای توی ماشین به ما نگاه کردن. هرسه تاشون ریش سیاه بلند داشتند و انگار خیلی وقت بود حموم نکرده بودن. من دست مونا را محکم‌تر گرفتم. از بس ترسیده بودم. مونا داشت می‌لرزید. هیچ نمی‌گفت و فقط می‌لرزید.

ادامه مطلب »
از ما

بهروز شیدا: مونای ما رفته است -خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل مونا نقیب در چند خط

مونا نقیب، کودک هشت ساله، به گلوله‌‌ی مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی کشته می‌شود. او ساکن شهرک آسپیچ در حومه‌ی شهر سراوان است که جمعیت‌اش به سه‌هزار نفر نیز نمی‌رسد. مونا شکوفه‌ای است که پیش از آن‌که شکوفا شود، برباد می‌شود.

ادامه مطلب »