گودرز ایزدی

از ما

گودرز ایزدی: اِشکَفتِ پدر

کِی از شب بود که زُمختی مهربان دست پدر تِکانت می‌داد “بلند شو رامی دیرمان می‌شود”پِلکت سنگین است و دلت بر کیفِ خوابِ گرگ‌ومیش سحرگاهی، صدای مادر هم هست “حالا امروزهم تنها برو، باهم قطارها برو، خونمان بشه این نان، به شاخ آهو بسته شه، تا کی چشممان سفید راه شود که امروز کی تیر می‌خورد؟

ادامه مطلب »