مریم عربی

از ما

مریم عربی: چشم‌های کالیپسو

روی مبل پشت پنجره نشسته‌ام و فکر می‌کنم داشتم چندمین گل یاسی‌رنگ روی پرده را می‌شمردم که برق رفت! دست می‌گذارم روی گوش‌هام تا سر و صداها و درگیری‌های توی خیابان کمتر حواسم را پرت کنند.

ادامه مطلب »
از ما

مریم عربی: حقیقتِ واقعیت – رمان «بالاپوشی از قطار»ِ مهدیه کوهی‌کار

در رمان «بالاپوشی از قطار» خواننده مدام در پی وضوح آگاهی خویش از واقعیاتی است که بر راویان داستان گذشته است، اما چقدر می‌توان به وضوح آگاهی راوی اطمینان کرد و تا چه حد می‌توان به شرح او از وقایع باور داشت؟

ادامه مطلب »