اردیبهشت ۱۹, ۱۴۰۱

بانگ - نوا

بانگ نوا‖بانگ نما – سارا علیمحمدی: پنج سن و چهار خواب

نور مثل تیغه‌های چنگال افتاده بود لای جرز چشم‌هایش و تلاش می‌کرد راهی برای ورود باز کند. تنها بی‌رحمی نور نبود که به جانش افتاده بود؛ سوزش مرموزی توی دستش راه گرفته بود و بالا می‌آمد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

زهرا پورعزیزی: مرز

در نبض پلک‌ها، صبحانه‌ی شبی که در شکافِ سرش عرق کرده رختخوابِ تو، حالا چقدر باید بپردازم؟ از تماشایی که لذّت بردم چقدر بپردازم؟

ادامه مطلب »