محمد جانبازان

شعر

محمد جانبازان: موج از اوج بگیرد نهنگ

موج از اوج بگیرد نهنگ، کرگدن‌ فال گوش بایستد به در تا واژه به رگ برگ فاش کند، دود بچرخد در قفل و‌کلید بیندازم به شامگاه، که یعنی ختم‌ شوم به زخمی از کتف تا نقش پلنگ در شانه‌هایم، خمیازه خمپاره بردارد، با آن‌ خورشید که بر کتف نقاشی شود اگر به آیا؟

ادامه مطلب »