لیلا صلاحی

ادبیات غرب

پل لینچ: «آواز پیامبر»- به ترجمه لیلا صلاحی

شب شده و او که از پنجره باغچه را می‌بیند، صدای تقه به در را نشنیده است. می‌بیند تاریکی بی‌سروصدا درختان گیلاس را جمع می‌کند. آخرین برگ‌ها را جمع می‌کند و برگ‌ها، بی مقاومتی در برابر تاریکی، پچ‌پچه‌کنان تن به تاریکی می‌دهند.

ادامه مطلب »
از ما

لیلا صلاحی: قصه‌گویی و قصه‌خوانی برای کودکان

روزگاری برای کودکان قصه می‌گفتند. کودکی که با یکی از بستگان مسن مانند مادربزرگی، خاله یا عمه‌ای اخت بود، تصادفی یا به مناسبتی در اوقاتی از روز که هنوز فراغتی بود، گوش به این کلمات جادویی می‌سپرد: یکی بود، یکی نبود…

ادامه مطلب »