
چه خبر؟
شعری از محسن عظیمی
دختری با گیسوان پریشانش لای نسیم نفسهایم میرقصد و رقصکنان با ضربهی دست چادرپوشی نقابزده
به کما میرود کنج بیمارستان قلبم که دهیلز به دهیلزش پر شده از جسدهای زندهی دخترکانی با گیسوانی بریده!
دختری با گیسوان پریشانش لای نسیم نفسهایم میرقصد و رقصکنان با ضربهی دست چادرپوشی نقابزده
به کما میرود کنج بیمارستان قلبم که دهیلز به دهیلزش پر شده از جسدهای زندهی دخترکانی با گیسوانی بریده!