
ادبیات غرب
مانون اُپهوف: «کوتوله» به ترجمه فروغ تمیمی
در شهری زندگی میکنم که رانندهها حرف آخر را میزنند. در این شهر رفت و آمد با اتوبوس شهری مثل سفری جهنمی است، رفت و برگشتی مداوم به دنیایی زیرزمینی که هم فریبنده است و هم پلید.
در شهری زندگی میکنم که رانندهها حرف آخر را میزنند. در این شهر رفت و آمد با اتوبوس شهری مثل سفری جهنمی است، رفت و برگشتی مداوم به دنیایی زیرزمینی که هم فریبنده است و هم پلید.
منصور کوشان در گفتوگو با شهزاده سمرقندی وظیفه مردم نسبت به نویسندگانشان را یادآور میشود. کوشان میگوید: ما باید پیش از آنکه به این نهادها متوسل شویم، تحت هر عنوانی، خودمان فعال شویم.