حسین نوشآذر: مرثیهای برای یک یل
نوشتم: او را که در خاک کردند، دور و نزدیک، زنان و مردان بسیاری گریستند.
نوشتم: او را که در خاک کردند، دور و نزدیک، زنان و مردان بسیاری گریستند.
یل را گذاشته بودند در گور، بر نعش پهلوان هم خاک ریخته بودند تا گور سرانجام بسته شده بود. آن نور دیده را سامانش کرده بودند. پدر بر مزار پهلوان هایمدال، از بچههای هفت حوض چندک زده بود، به آواز میخواند: من یه آرزو دارم تو سینه که چشمم روزی تو رو ببینه.
راوی «مرثیه ای برای یک یل» نوشته حسین نوش آذر نمیخواهد روی گور آن پهلوان اعدامی بسته شود، روی زخمهای روح. دلش میخواهد تا زمانی که خود عدالت را به چشم نبیند، روی گور محسن، روی زخم روحش باز بماند. تا آن زمان جایی برای پناه گرفتن جز دستهای یکدیگر نداریم.
شب بود. اولین شب بعد از در خاک شدنات. شهر مثل یک فرشته با دو بال سفید که کارمند سازمان زندانها با کمر سفت و مردی معیوب از مقعد به او تجاوز کرده باشد، به خود میپیچید و مینالید و میگریست.
صدها نویسنده، مترجم، پژوهشگر و فعال فرهنگی که در میان آنان نام دهها نفر از چهرههای سرشناس نیز وجود دارد، با انتشار بیانیهای، ضمن مخالفت
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.