ادبیات غرب
روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش دوم
خانم مونو تا به نانوایی رسید به خانم دوکرو گفت که آگوست در مورد قهرشان به بیوهی مقتول حرفهای نامربوطی زده که هیچ اساسِ معقولی ندارد، قهرشان به زمانِ مرگِ آنتونن میرسید، به ماجرای تقسیم، در آن زمان سرینه موافق نبود که کشتزارش را به مونوی پدر در ازای قطعه زمینی بدهد که بعد نمیدانستند با آن چه کنند.