بهروز شیدا: فضاها و نمادها، نگاهی به داستانهای غلامحسین ساعدی
آنگاه همهمهای درگرفت و بلدرچینها و مرغابیها پرگشودند و عدهای از آنها داخل تور اسیر شدند. چند لحظه بعد صداها رو به خاموشی گذاشت و غیر از بالزدن پرندههای اسیر، صدای دیگری شنیده نشد […] انگار هرچه پیشتر میرفتند، زمین بایر و خشک، کش میآمد و درازتر میشد، و اژدهای آفتاب، دیوانهتر از روز پیش، … ادامه خواندن بهروز شیدا: فضاها و نمادها، نگاهی به داستانهای غلامحسین ساعدی
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.