کیهان خانجانی: صد سال خیابان

می‌نشانندش کنار خیابانی و تکیه می‌دهندش به دیواری. یکی‌شان برمی‌گردد و از ماشین بطریی می‌آورد و در جیب او می‌گذارد. در ماشین می‌نشینند و دور می‌شوند. دو نور سرخِ دو چراغ عقب ماشین در دو چشمِ بی‌نور او دودو می‌زند. خیره است به جایی دور در شب.