محمد کلباسی: دادا
از تیرکها بدم میآمد. تیرکهای سقف را میشمردم، تمامی نداشت. خسته میشدم. خواب آلود میشدم. بلند میشدم میرفتم سراغ دادا.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.