روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش چهارم
به دنبال پروانهای از دروازه گذشت، اما جانور دور شد، روی پیچکی نشست، روی شمعدانی، روی شببو، باغچههای ما پر از عطر و بو و حاصلخیزند، به ندرت حصار سنگی هست، دورتادور زمینها با گیاهان حصار شدهاند که در پیادهرو سر ریز کردهاند، پروانه در سمت خانهی بیانل میپرید که سهرهای او را قاپید.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.