منصور کوشان: شاهد دهان خاموش (رمان)، بخش یازدهم
دم دمای غروب است. بوی عطر بانو در مشامم میپیچد و احساس گرسنگی میکنم. دست از نوشتن میکشم و صندلی چرخدارم را به طرف پنجرهی آشپزخانه هدایت میکنم. دلتنگ روزهاییام که پشت پنجرهی آشپزخانه مینشستم و منتظر میشدم تا مادر برایم غذا بیاورد.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.