رمان «فرار از مجتمع دخترانه» محبوبه موسوی، داستانی درباره پایان جهان نیست، بلکه روایتی است از زندگی در پسا-فاجعه. این رمان از توصیف صرف ویرانی فراتر رفته و به این پرسش میپردازد که چگونه میتوان از دل همان ویرانی، جهان تازهای با مفاهیم جدیدی از امید، همبستگی و جامعه ساخت. این مقاله با اتخاذ خوانشی عاطفی-زیستمحیطی و با تکیه بر نظریهٔ اقتصاد عاطفی سارا احمد، نشان میدهد که چگونه محیطِ فروپاشیده، احساساتی چون ترس و شرم را تولید میکند، و این احساسات در فرآیندی وارونه، به عاملی برای باززایی، همبستگی زنانه و شکلگیری اتوپیایی سولارپانک در دل ویرانی بدل میشوند.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.