روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش دوازدهم

خانم آپوستولوس بر خلاف ظاهر گیج و گولش تنها کسی بود که در پانسیون عقل سلیم داشت و طناز بود، اما او سرپیشخدمت را می‌شناخت و مفصل درباره‌ی‌ ناهار بروآ پرسید و می‌خواست بداند از هرکسی چه صدایی درآمده. به این نحو بود که از دیر رسیدنش  باخبر شد.