علی صبوری:  سال تاراج جان‌های بی‌قرار

نه جیک جیک ِ مستانه، در گنجشکان نه شوق سبز شدن، در درختان نه آوازِ شادمانه‌ی مطربان دوره گرد در ماه اسفند و‌ نه رقص ماهیان در‌تنگ بلور قلب‌های کوچک اندوه‌های بزرگ سفره‌های کوچک رویاهای بزرگ سال تاراج جان‌های بی‌قرار

در این زمهریر بی‌پایان برف‌ها را از شانه می‌تکانم با‌ سیلی باد صورت‌ام را سرخ نگاه می‌دارم دستی به سر‌ و روی آسمان می‌کشم

با شادمانی کودکان کار آغوش می‌گشایم به آمدن بهار بهاری که شرمسار از راه می‌رسد.