من به گیاهشناسی علاقه دارم. خود آموخته هستم البته. اتاقام پر است از برگ در شکلها و رنگهای گوناگون. شمار برگها آنقدر زیاد است که از در و دیوار اتاقام بالا میروند. برگهای زیبای پهن، برگهای بلند و نوکتیز به شکل شمشیر و برگهای سوزنی. وقتی راه میروم، برگهای خشک زیر پایم خش و خش میکند. همهجا ریخته است، در کوچه و خیابان. میلیونها زیر چرخ اتوموبیلها له میشود یا جوانان کف خیابان از آن به عنوان سلاح علیه بسیجیها استفاده میکنند. آخرین بار شاهد درگیری جوانی با یک بسیجی بودم. مرا هم گرفتند و بردند به جایی تا شهادت بدهم. خواستند شهادت بدهم که جوان برگی پرتاب کرده و خورده به چشم فرمانده گروه که اشک از آن جاری شده. بسیجیهای دیگر، جوان را گرفتند زیر مشت و لگد و باتوم. یکی از بسیجیها گالن بنزین آورد و ریخت روی جوان. بسیجیها به صف آمدند جلو و کبریت کشیدند و پرتاب کردند روی جوان. جوان در میان قهقههی بسیجیها سوخت. از او تنها خاکستر در کف خیابان برجا ماند.
اما چشم فرمانده سرخ شده و اشک میریخت. همین سبب نگرانی قاضی بود که پس از فرستادن صلوات به صدای بلند گفت: 'باید کسی را مجازات کرد. نمیتوانم تنها خاکستر سوختهی کسی را محکوم کنم. پاسخ رهبر معظم را چگونه بدهم اگر کسی مجازات نشود؟' من حاضر به دادن شهادت نشدم. بیماری را بهانه کردم. بسیار کسان میشناسم که پس از دادن شهادت محکوم شدند. هیچ کسی جرات ندارد توهین به نظم و نظام را بی مجازات بگذارد.
تنها چیزی که از آن ناراحت هستم این است که باید از مجموعهی برگهام بگذرم. وکیلی که در این مورد صاحبنظر است به من توصیه کرد. از وقتی که جوانان خیابان روی آوردهاند به کار خطرناک ِ کندن برگ درختان و استفاده از آن به جای سلاح علیه بسیجیها، حکومت آن را به عنوان محاربه تلقی میکند و تهدید ِ امنیت ملی. سرگرمی من در گردآوری برگ درختان تهدید امنیت ملی نیست، اما بهتر است از آن چشم بپوشم. هر روز میریزند به خانهها و آدمها را میگیرند و میبرند. فکرش را هم نباید بکنم که به اتاقام بریزند و این برگها را به عنوان مدرک جرم پیدا کنند.
تنها چیزی که از آن ناراحت هستم این است که باید از مجموعهی برگهام بگذرم. وکیلی که در این مورد صاحبنظر است به من توصیه کرد. از وقتی که جوانان خیابان روی آوردهاند به کار خطرناک ِ کندن برگ درختان و استفاده از آن به جای سلاح علیه بسیجیها، حکومت آن را به عنوان محاربه تلقی میکند و تهدید ِ امنیت ملی. سرگرمی من در گردآوری برگ درختان تهدید امنیت ملی نیست، اما بهتر است از آن چشم بپوشم. هر روز میریزند به خانهها و آدمها را میگیرند و میبرند. فکرش را هم نباید بکنم که به اتاقام بریزند و این برگها را به عنوان مدرک جرم پیدا کنند.