من، زنم با احترام به «مادر قمی» حسن حسام

من سلیطه نیستم زنم شیخکِ پلشت هرزه‌چشمِ ِبدسرشت! آنکه دخترانِ تیره‌بخت را به قرص نان و سرپناه درجوار مرقدِ امام ِهشتمش به رختحواب خوک می‌کشد، سلیطه است! **** من زنم زنم مادرِ زمین! در شکوه آتشی که گیسوان به باد می‌دهم، رقص می‌کنم، چرخ می‌زنم، شعرِ با شکوه ِآفتاب می‌شوم ، روزگارِ تو سیاه، عیش ِتو تباه می‌کنم ای فقیه مرده‌خوار ِزن‌شکار! زن ستیزِ نابکار!

غوغای «مادر قمی»