‌ای...!

علی باباچاهی

‌ای...! شیفته‌ی حکومت جبارانم من! زیرخاکی‌هاشان زودا و به زود! به فروش می‌رسد و جسد به جسد و تفرعن سرش را بالا گرفت: (که من از) ما از جمجمه‌های شماهای به تماشا آمده‌اید که چه؟ و کوهی فجیع آن بالا شکل گرفت نفر به نفر ایستاده بودیم و به نفرات از حدقه چشمی پرید و در زد و دید: " خون را به سنگفرش ببینید"

من هم دیدم و اصلا نترسیدم و سرسری اما رفتم و در - دست تورا ول کردم و نه! باسر به سرم زد و که و چه و در رفتم! محبوبه نام دیگر من بود و لطفا لطفا گفت که ‌ای! زنده باد‌ای به تظاهر البته و می‌_ در می‌رفتی و بعدا ۱۳۹۹

   نشریه ادبی بانگ