ادبیات داستانی ایران

رویدادهای فرهنگی و هنری

۲ آذر: سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی در پاریس

غلامحسین ساعدی که در سال ۱۳۱۴ در تبریز در یک خانواده کارمندی متولد شد در جست‌و‌جویی مداوم برای شناخت ایران و مردمانش بود. او اما تبعید را نتوانست تاب بیاورد و ۳۶ سال پیش در چنین روزی در پاریس درگذشت. 

ادامه مطلب »
از ما

کوشیار پارسی: جهان از آهنی کی تاب گیرد – در خوانش ِ«ماه تا چاه»ِ حسین آتش‌پرور: شهر، چون ادامه‌ی انسان

بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی پنجشنبه ۲۰ آبان (۱۱ نوامبر) جلسه‌ای را به بحث و گفت‌وگو درباره رمان «ماه تا چاه» نوشته حسین‌ آتش‌‌پرور اختصاص داد. کوشیار پارسی سخنران اصلی این برنامه بود. متن سخنان او.

ادامه مطلب »
از ما

قباد آذرآیین: رودابه

یک شرخر: اینکه دختر و پسرو می‌فرستن تو یه اتاق که یعنی دوتایی حرف بزنن و مثلن همدیگه رو سبک سنگین کنن و طعم دهن همو بفهمن، خدایی‌ش رسم بدی نیس. چن کلوم که گپ زدیم دوزاری‌مون افتاد که رودابه هم پر بی‌میل نیس.

ادامه مطلب »
از ما

جواد تسلیمی: اسطوره‌زدایی از افسانه مادری در رمانِ «غلاف»

رمانِ «غلاف» پونه روحی شرحِ حالاتِ درونیِ زنِ جوانی است که پس از تولّدی دوباره و دوگانه، با جدا شدن از امرِ نمادین و سفر به دنیای خیال، به تدریج تبدیل به بیگانه‌ای سازش‌ناپذیر می‌شود و اسطورۀ مادریِ گفتمانِ مردسالارِ حاکم را به پرسش می‌کشد. داستان در اتاقِ زایمانِ بیمارستان، هنگامِ زایمانِ مونا آغاز می‌شود.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

کیهان خانجانی: صد سال خیابان

می‌نشانندش کنار خیابانی و تکیه می‌دهندش به دیواری. یکی‌شان برمی‌گردد و از ماشین بطریی می‌آورد و در جیب او می‌گذارد. در ماشین می‌نشینند و دور می‌شوند. دو نور سرخِ دو چراغ عقب ماشین در دو چشمِ بی‌نور او دودو می‌زند. خیره است به جایی دور در شب.

ادامه مطلب »
از ما

ساناز اقتصادی‌نیا: زندگی دردمندانه آقای بازنده – «شام آخر» نوشته سرور کسمایی

نویسنده ما را با شخصیت اصلی بی‌نام داستان که به خاطر فراری دادن زنش از دست ماموران اطلاعات، به جنتلمن ملقب شده همراه می‌کند تا شاید بتوانیم از پشت میله‌های زندان به دوهزار و هفتصدو شصت‌وچهار روزی که او در ترس و تنهایی و شک زندگی کرده است نزدیک شویم.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – فریبا صدیقیم: واقعیت زندانی نمی‌شود؛ داستان از واقعیت فراتر می‌رود

گاه وفاداریِ صرف به واقعیت بزرگترین ضربه‌ها را به اثر ادبی می‌زند، در عین اینکه از نظر من چه در مورد خودمان بنویسیم و چه در مورد خودمان ننویسیم از خودمان نوشته‌ایم.

ادامه مطلب »
از ما

امیلیا نظری: مالیخولیا

وقتی که خیلی ساکت و آرام طرد شده‌ای، که بهت حالی کرده‌اند که حوصله زنی که به شوهرش خیانت کرده را ندارند و تو هم با آنچه دیده‌ای، دیگر حوصله لوس‌بازی‌های زندگی‌های آن‌ها را نداری، تنهایی دیگری را می‌چشی.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – ناهید شمس: اغلب حقایق درباره خودمان را از زبان شخصیت داستان‌هایمان روایت می‌کنیم؛ حقایقی که برای خودمان هم تکان‌دهنده است

من تجربه‌ی زیسته‌‌ام را با شرایط اجتماعی روز و خرده روایت‌های دیگر پیوند زده ام. خرده روایت‌هایی که گاه تلفیق حس، تخیل و واقعیت بود و در نهایت این تجربه‌ی زیسته از باقی خرده روایت‌ها قابل تفکیک نبود.

ادامه مطلب »
از ما

شیوا نصرتی: قورباغه‌های دعاخوان

زیبا که گوشه‌های لبش تا کنار گوش‌هایش کشیده شده بود و گونه‌های بالا آمده‌اش چشم‌هایش را ریزتر کرده بود. سرش را رو به برهان چرخاند « شنیدی خاله؟ گفت می‌تانی بمانی» بعد رو کرد به پیرمرد: « ما بروم ساکش رو از ماشین بیاروم، یه سری خرت و پرت داره… لباس و ایجور چیزا.»

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – بیژن بیجاری: متن مبتنی فقط بر واقعیتِ صرف، دست بالا یک”گزارش ِجدی”‌ست

راستی، آیا مگر می‌شود قصّه‌ای نوشت ــ که کم یا زیّاد ـ پایابش، به‌نوعی برنگردد به” تجربه/ واقعیّت”ی که در بیرونِ از” واقعیّت” و حتّا بیرونِ از ذهن و تخیّلِ شخصیِ خالقِ آن اثر جریان داشته؟ تصورش برای من که دشوار ست.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – احمد خلفانی: با داستان‌نویسی می‌توان تجربه‌‌های ناتمام را به سرانجام رساند

نویسنده رمان «گربه‌های پرنده» می‌گوید: به نظر من هر داستان یا رمانی، به هر حال، با واقعه‌ای یا وقایعی از زندگی نویسنده ارتباط دارد، حتی اگر وی آن را در مورد آدم‌های دیگر و وقایع دیگر نوشته باشد.

ادامه مطلب »
از ما

نیلا حاکی: ابرها

  می‌رویم بالای سر مادر. دست و پایش را می‌گیریم و بلندش می‌کنیم. حس می‌کنم که وزنش چندبرابر شده. می‌کشانیمش کنار باغچه و هلش می‌دهیم توی گودال. چند شکوفه‌ی نارنج می‌افتد روی صورت مادر. خاک می‌ریزیم روی سر و تنه‌اش. از بیرون بوی دود می‌آید و با بوی شکوفه‌ها مخلوط می‌شود.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – امیلیا نظری: امکان‌های نامحدودی در برخورد با یک تجربه وجود دارد

نمود تجربه‌های خاص در اکثر نوشته‌هایم از بیان یک اتقاق واقعی آغاز می‌شود و کم کم به مکانی خیالی می‌رسد. این مکان خیالی حقیقتی اضطراب‌آور است که زیر واقعیتی به ظاهر آرام مخفی‌ست.

ادامه مطلب »
از ما

محمد محمدعلی: پشت شیشه مشجر

مشکل اصلی التهاب مداوم قلبش بود که گاهی مجبورش می‌کرد ساعت‌ها روی کاناپه سرسرا یا توی اتاق همکف دراز بکشد. در خواب وبیداری به خود نوید بدهد «خانه امید من همین جاست.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – کوشیار پارسی: واقعیت آشنای روزمره تنها دستمایه برای ساختن واقعیت ِ ادبیات خودمختار است

نویسنده‌ی جست‌وجوگر به دنبال گرته‌برداری از زندگی ِ زیسته شده نیست. آفریننده است. کار برای او محصول نیز هست. می‌گویند نویسنده «از درون زبان» کار می‌کند. اما این شرح دقیقی نیست. هر نویسنده‌ای از درون تجربه‌هاش می‌نویسد.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – آوات پوری: تجربه‌ زندگی در داستان فرم و ساختار پیدا می‌کند و به شکلی نیرومندتر و واقعی‌تر از آنچه بوده به بیان درمی‌آید

تجربه‌ی شخصی نویسنده حین نوشتن در سرهم‌بندی با دیگر تجارب، چشم‌اندازها، شخصیت‌ها و فضا زمان‌ها از خود نویسنده به عنوان یک شخص تهی می‌شود، گسترده و دگرگون می‌شود و با قرار گرفتن در یک فرم بیان برای نویسنده و خواننده از نو ساخته شده و مشترک می‌شود.

ادامه مطلب »
از ما

فرخ قدسی: فانوس‌ها و کاکایی‌ها

زن در را پشت سرش می‌بندد. کلید چراغ راهرو را می‌زند. می‌رود سمت حمام. از خلال انگ شتک‌های آینه، موهای خیسش را برانداز می‌کند. تلفن زنگ می‌خورد. پا تند می‌کند. سلامی رد و بدل می‌کنند.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – قباد آذرآیین: بدون تجربه‌ زیسته، نویسنده چاره‌ای جز توسل به بازی‌های زبانی ندارد

داستان بدون تجربه‌ی زیسته پوک و توخالی است… از میان کارهایم، رویدادهای رمان «عقرب‌ها را زنده بگیر» و «روزگار شاد و ناشاد محله‌ی نفت‌آباد» تجربه‌های زیسته مستقیم خودم هستند با شخصیت‌های داستان داستان این کتاب‌ها زندگی کرده‌ام.

ادامه مطلب »
از ما

ناهید شمس: تختخواب دو نفره

پانزده سالی می‌شد که این تخت مهمان ما بود. یعنی از روزی که مستأجر آقای صمدی شدیم. من و جهان دربه‌در، گوشه به گوشه‌ی یافت‌آباد را زیر پا گذاشتیم. بالاخره هم آن را توی پاساژی پیدا کردیم که ماکت یک عروس داماد از وسط سقفش آویزان بود.

ادامه مطلب »