مسعود کدخدایی

بانگ - نوا

 از تجربه تا تخیل – مسعود کدخدایی: او در لباس سیاه آمد

گروهی از پناهندگان از کشورهای مختلف، از جمله سوریه، در دانمارک منتظر ملاقات با شهردار هستند تا درباره آینده‌شان در این کشور جدید صحبت کنند. راوی با امید و هیجان به این جلسه نگاه می‌کند و رؤیاهایش درباره زندگی جدید را مرور می‌کند. شهردار با لباس سیاه ظاهر می‌شود و درباره شرایط زندگی و کار در شهر توضیح می‌دهد. راوی، که از رنگ سیاه خاطرات تلخی دارد، احساس نگرانی می‌کند. در پایان، او با واقعیت سخت زندگی در دانمارک، از جمله کار سخت و یادگیری زبان جدید، مواجه می‌شود.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

مسعود کدخدایی: «تولد یک کتاب مرجع» – «سیاست‌های جنسیتی در ایران مدرن» نوشته ژانت آفاری

این کتاب به طور مفصّل و مصوّر به بنیاد خانواده، زنان و رابطه‌های جنسی در دوران‌های مشروطه، پهلوی اول، دوران مصدق، دوران پهلوی دوم، دوران حکومت اسلامی و جنبش مهسا پرداخته است.

ادامه مطلب »
از ما

مسعود کدخدایی: من و رابینسون کروزوئه

اول گمان می‌کردم من هم یک‌پا رابینسون کروزوئه هستم و فرق ما فقط در این است که او در سال ۱۶۳۲ در انگلیس به دنیا آمد و من با اختلاف سیصد و بیست و چند سال در ایران. اما بعد شک کردم که شباهتمان بیشتر است، یا تفاوتمان؟

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

یک شب به یاد ماندنی: شعرخوانی اسماعیل خویی در سال ۲۰۰۷ در کپنهاگ

مسعود کدخدایی، نویسنده، فیلم شعرخوانی خویی را در اختیار نشریه ادبی بانگ قرار داده است با این یادآوری که این فیلم تنها نسخه موجود از جلسه شعرخوانی خویی در ۱۱ مه ۲۰۰۷ در کپنهاگ است. از شما دعوت می‌کنیم از پس همه این سال‌ها که بر ما گذشته است، این برنامه را ببینید:

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

مسعود کدخدایی: فریبا صدیقیم و احترام به جمله

ر رمان «من در پرانتز»، با گوش کردن به نجوای درونی نیلوفر، دخترکی کم سن و سال، آهسته آهسته به زندگی او وارد می‌شویم و با پی‌گیریِ نثر پرکشش و روان نویسنده، بالیدن او را در فضا و شرایطی دنبال می‌کنیم که گویی برا‌ی بریدن بالِ پرواز او ساخته شده و ما در هر صفحه، منتظریم ببینیم که او با آن زندگیِ تحمیلی چه می‌کند.

ادامه مطلب »
شعر

مسعود کدخدایی: جنگیدن برای از دست دادن

من برای گرفتن چیزی به جنگ نمی‌روم، من برای اینکه خودم را از شرّ “ناموس‌بودن” رها کنم، خودم را از سنگینی هرآنچه بر قامتم دوخته‌اند رها کنم، برای اینکه هیچ نداشته باشم از شما و از نو آغاز کنم، من به راستی برای از دست دادن به میدان آمده‌ام.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

مسعود کدخدایی: چرا همه می‌گویند بیچاره سلمان رشدی؟

چرا همه می‌گویند بیچاره سلمان رشدی و نمی‌گوید بیچاره من، بیچاره ما، بیچاره کشور بدبیارِ ما که هر دم از آن دودِ غلیظ و کثیف شرّ و نکبتِ جدیدی به آسمان تنوره می‌کشد و جهان را برای زندگی یک درجه سخت‌تر می‌کند؟

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – قباد آذرآیین: بدون تجربه‌ زیسته، نویسنده چاره‌ای جز توسل به بازی‌های زبانی ندارد

داستان بدون تجربه‌ی زیسته پوک و توخالی است… از میان کارهایم، رویدادهای رمان «عقرب‌ها را زنده بگیر» و «روزگار شاد و ناشاد محله‌ی نفت‌آباد» تجربه‌های زیسته مستقیم خودم هستند با شخصیت‌های داستان داستان این کتاب‌ها زندگی کرده‌ام.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – مسعود کدخدایی: در پسِ هر داستانی واقعیتی هست مرتبط با تجربه‌های نویسنده

آیا تجربه‌ای در زندگی شما وجود داشته که بر اساس آن داستانی نوشته باشید؟ آن تجربه چه بوده و در داستان شما به چه شکل تغییر ماهیت داده؟ مسعود کدخدایی پاسخ می‌دهد.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

رمان انقلاب و ضرورت بازنگری در تاریخ: «من بودم و چند میلیون نفر» از مسعود کدخدایی

نشر فردوسی در سوئد رمان تازه‌ای از مسعود کدخدایی، نویسنده تبعیدی مقیم دانمارک منتشر کرده است. این رمان بخش پایانی سه‌گانه‌ای است که با رمان «تو هم آرام می‌گیری» آغاز و با رمان «مرز» ادامه می‌یابد. هر کدام از این رمان‌ها را می‌توان مستقل از دو اثر دیگر خواند.

ادامه مطلب »