بانگ نوا: رودخانهی تمبی نوشته خسرو دوامی – با صدا و اجرای محمود بهروزیان
من که برای شما نوشته بودم. اول مرا ببخشید، بعد بهدیدارم بیایید. کسی که نمیبخشد، فراموش هم نمیکند. و من دیگر شکی ندارم که فراموشی پایان همهی رنجهاست.
من که برای شما نوشته بودم. اول مرا ببخشید، بعد بهدیدارم بیایید. کسی که نمیبخشد، فراموش هم نمیکند. و من دیگر شکی ندارم که فراموشی پایان همهی رنجهاست.
داستان در چارچوب نامهای باز میشود که راوی به دختر دوستش و در پاسخ به پرسش پر از سوء ظن او از ماجرای ناپدید شدن/ سر به نیست شدنِ پدرش، نوشته است.
صبح اول فروردین هزار و سیصد و هشتاد و یک، جلوی تلویزیون نشسته بودم و داشتم به تکه تکههای پازلی که بهرنگ از صبح زود داشت کنار هم میچید نگاه میکردم. پازل را هفتهی پیش از آن برایش خریده بودم. خانهای آجری، با پنجرههای بزرگ که رو به برکهای پر از مرغابیهای رنگ به رنگ باز میشدند.
«انجل لیدیز» به قلمرو «داستانهای ترکشی» تعلق دارد: داستانهایی که درگیر «موقعیت»هایی با ابعادی کلان و نیرومندتر از خودشان هستند و فقط جزئی از آنها به رؤیت روایت میرسند.
این رمان ماجرای سفر مشترک دو زوج ایرانی به دره مرگ Death Valley در ایالت نوادای آمریکا را روایت میکند. سفری از بیرون به درون.
«جرالد وبر» دیگر حرفی برای گفتن نداشت. خاموش ماند و به رانندگی ادامه داد. ابتدا «شرلی لِنارت» بیدار مانده بود. ساعتی را در خلوت با جرالد گذراندن برای او ارزشی خاص داشت.
میزگرد سه نفره خسرو دوامی، بیژن بیجاری و حسین نوشآذر درباره داستان روخوانیِ یادداشتهای «فَستفود» بیژن بیجاری با اشاراتی به واقعگرایی و شخصیتهای گروتسک
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.