سودابه اشرفی: قدرت و سانسور عهدی ناگفته و پایدار دارند
و اما تجربهی شخصی من و اعتقادم در مورد سانسور در ایران مرا یاد این مصرع میاندازد: «آنچه همه خوبان دارند، تو تنها داری!» من سانسور میکنم، تو سانسور میکنی، او سانسور میکند.
و اما تجربهی شخصی من و اعتقادم در مورد سانسور در ایران مرا یاد این مصرع میاندازد: «آنچه همه خوبان دارند، تو تنها داری!» من سانسور میکنم، تو سانسور میکنی، او سانسور میکند.
حذف کلمات در ایران ابزار پیچیدهای در دست قدرت است و این ماجرا در تمام تاریخ ما حضور داشته است. دلایل حذف میتواند بسیار ابتدایی و بچگانه باشد اما تا وقتی قیچی در دست کسانیست که از این راه نان میخورند ادامه دارد.
مشکل این بود که «بررس» معتقد بود زن و مردی که در این رُمان هستند و با هم رابطه دارند، رسمن مزدوج نیستند. چندین مورد دیگر هم ایراد گرفته بودند که چندان جدی نبود.
یوگنی زامیاتین، نویسندهی رُمانِ «ما» در سالِ ۱۹۳۹ در نامهیی خطاب به استالین مینویسد «برای من به عنوان نویسنده محرومیت از نوشتن چیزی کمتر از اعدام نیست… میدانم که عادت بسیار نابهجایی دارم مبنی بر سخنگفتن از آنچه حقیقت میپندارم، نه سخنگفتن از آنچه میتواند در این لحظه به مصلحت باشد… پنداشتهام که این کار خوارشماریی نویسنده است…»
نشریه ادبی بانگ دوسیه سانسور و خودسانسوری «آوای تبعید» را بازنشر میکند. این دوسیه یک تصویر کلی از ساز و کار سانسور حکومتی در حکومت جمهوری اسلامی را آشکار می سازد.
نشریه ادبی بانگ دوسیه سانسور و خودسانسوری «آوای تبعید» به کوشش اسد سیف و بهرام مرادی را بازنشر میکند. این دوسیه یک تصویر کلی از ساز و کار سانسور حکومتی در حکومت جمهوری اسلامی را آشکار میکند. نخست مقدمه اسد سیف را می خوانیم.
آبتین در شعرهایش موقعیتی را بازمیآفریند که به تاریخ نزدیک است. پیش از او شاعران و نویسندگان بسیاری در ایران چنین موقعیتی را پشت سر گذاشتهاند. او نیز در چنین شرایطی از رنجی سخن میگوید که قرنهاست بر کولهبار تاریخ این سرزمین سنگینی میکند.
با درگذشت رجبعلی اعتمادی بحث دیرینه ادبیات عامهپسند متکی بر قدرتهای سیاسی مسلط به عنوان بدیل ادبیات متعالی که میخواهد مستقل باشد از نو درگرفت. در این جستار با بنمایههای این بحث آشنا می شویم.
این اثر که توسط مهرنوش مزارعی و اسد سیف برای انتشار آماده شده، چهار دفتر را شامل است: «دفتر نخست؛ زندگی و آثار»، «دفتر دوم؛ نمونههایی از آثار»، «دفتر سوم؛ نگاهی به آثار ملیحه تیرهگل» و «دفتر چهارم؛ به یاد ملیحه تیرهگل». تعدادی عکس و اسناد، این اثر سیصد صفحهای را به پایان میبرد.
شاید بتوان اسد سیف را تنها نویسندهى ایرانى دانست که کار اصلىاش را بررسى ادبیات و نقد و معرفى آثار ادبى تعیین کرده است. معمولا این عرصه بهشکلى فرعى جزو کارهاى نویسندگانى است که خود جزو خالقان ادبى جامعه هستند.
نویسنده در این کتاب با توجه ویژه به آثار احمد محمود و هوشنگ گلشیری تلاش کرده است برخی از تأثیرات نظام جمهوری اسلامی ایران بر ادبیات داستانی معاصر را آشکار کند.
آیا “من” ایرانی در کجای این جهان موهوم قرار میگیرم. آیا سرانجام خواهم توانست استوره را از دین و دین را از تاریخ و تاریخ را از داستان و داستان را از سیاست بازشناسم و هر یک را در آن جایی قرار دهم که جایگاهشان است؟
«بیدارباش واژگان؛ شعر در برابر سانسور» به کوشش علی صبوری چندین نمونه از اشعار سیاسی با مضامین اجتماعی در سالهای قبل و بعد از انقلاب را ارائه داده است. با توجه به تحولات اجتماعی در ایران و مبارزات مدنی مردم این گزینش هوشمندانه به نظر میرسد.
بیست و ششمین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» به کوشش اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. آوای تبعید در این شماره در بخش «یک رمان، یک نویسنده» رمان «تهران، خیابان انقلاب» امیر حسن چهلتن را در گفتوگو با این نویسنده بررسی کرده است.
بخشی از این شماره به بررسی رمان «من بودم و چند مسلیون نفر» مسعود کدخدایی اختصاص دارد. کدخدایی مسئولیت تهیه داستانهای این شماره آوای تبعید را نیز به عهده داشته است.
بیست و یکمین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» زیر نظر اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. بخشی از این شماره به ادبیات و زبان گیلکی اختصاص دارد. این بخش زیر نظر مسعود پورهادی تهیه شده است.
نه! نه! و هزاران بار نه! نه به این حکومت و نه به این قانون اساسی و نه به همه آنانی که فکر میکنند دیگران ابله و نادان هستند و باید توسط آنان «ارشاد» شوند.
بیستمین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» زیر نظر اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. بخشی از این شماره زیر نظر افشین بابازاده به یدالله رویایی اختصاص دارد.
رای ادامه زیستن باید چیزی برای خوردن داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید کار داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید بهداشت و مسکن داشت که مردم خوزستان ندارند. و اینها همه در شمار حداقل امکانات زندگیست که دولت باید برای شهروندان خویش تهیه کند.
نوزدهمین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» زیر نظر اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. بخشی از این شماره تحت عنوان «ادبیات داستانی زنانهنگر با دوزی از شفافیت» به ادبیات داستانی زنان اختصاص دارد.
نویسنده با مهارتی ستودنی خواننده را همراه شخصیتهای داستان از محیط سراسر فاسد جنسی به روزهای انقلابی میرساند که نطفهی آن به “سقطجنین” میانجامد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.