احمد خلفانی: رمان و تجارب شخصی
هیچ رمانی، حتی تخیلیترین آن، بدون ارتباط با تجارب نویسنده نوشته نمیشود. ولی این بدان معنی نیست که بیوگرافی یک نویسنده، اصلا زندگی هر کسی، بیوگرافی هر انسانی، یک رمان است.
هیچ رمانی، حتی تخیلیترین آن، بدون ارتباط با تجارب نویسنده نوشته نمیشود. ولی این بدان معنی نیست که بیوگرافی یک نویسنده، اصلا زندگی هر کسی، بیوگرافی هر انسانی، یک رمان است.
یارعلی پورمقدم، از نویسندگان نسل سوم جمعه ۱۲ اسفند در هفتاد و یکسالگی در تهران درگذشت. کانون نویسندگان ایران و محمد ولیزاده، یکی از دوستان پورمقدم درگذشت او را تایید کردهاند.
امضاکنندگان این بیانیه نوشتند که هدف از این حملات تروریستی «جز ایجاد رعب و وحشت و بالا بردن هزینه برای بدیهیترین حقوق دختران جامعه» چیز دیگری نیست. آنها با اشاره به فاجعه اسیدپاشیهای اصفهان در سال ۱۳۹۳ یادآوری کردند نهادهای امنیتی و اطلاعاتی حاکمیت هم در آن زمان مانند امروز سکوت پیشه کرده اند.
عده پرشماری از اعضای کتابخانه ملی خطاب به ریاست این سازمان نامهای در اعتراض به تعلیق اعضا به دلیل عدم رعایت حجاب تحمیلی تنظیم کردهاند که در مدت فقط سه روز به امضای ۹۰۰ نفر از اعضا رسیده است.
در خیابانهای شلوغ همراه با جمعیت میدوید فریاد میکشید، هیچی هم روی سرش نبود حتی همان کلاه کوه. اما یک برقی توی چشمهایش بود که پیکسلهای دوربینم نمیتوانستند ثبتش کنند، نور نبود، اگر نور بود میگرفتمش و با یک شات در لحظه ثبتش میکردم.
سید جواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، در ۷۷ سالگی در بیمارستانی در لسآنجلس درگذشت. تلاش او در جهت سازگاری ناسیونالیسم ایرانی با اسلام بود.
خواهر این شاعر شامگاه سهشنب ۹ اسفند با انتشار تصویرهایی از مقابل زندان فشافویه از آزادی برادرش خبر داد. پیشتر اعلام شده بود که نخستین جلسه دادگاه او در چند روز گذشته برگزار شده است.
حالا که از دیشب خودم را اینجا حبس کرده بودم، غرق در سکوت چاه به تمام اتفاقاتی فکر میکردم که بانیاش من و پدرم، قُریب بودیم؛ کسی که قرار بود من و ابوحمزه، رازش را تا ابد با خود به گور ببریم.
یک شاگرد از دکتر صدرالدین الهی میگوید در بستر خاطراتی از بودنها و شدنها با استادش، با پدرش. شخصیتی که استاد مسلم روزنامهنگاری مدرن بود، علاوه بر دیگر کیفیت ها و استاد به معنای معلمی که دست شاگرد را میگرفت و همچون مادری پا به پا میبرد.
در رواق مساجد/در بقعهها/در گورستانهای نوساز/و در غَسالخانهها/سوره یاسین و القرآن الحکیم میخواندند/عمامهها، عمامهها/سفید و سیاه،/یکسر طناب دار شدند
اسرا پناهی، دختر پانزده ساله، ۲۰ مهرماه ۱۴۰۱ در حملهی مرگسرشتان جمهوریی اسلامی به دبیرستان شاهد در شهر اردبیل کشته میشود. اسرا اشک اندوه از رنج زخمها و خواست پرشور التیام است که زخم مرگ نصیب میبرد؛ به دام ریسمان رنجبافان میافتد.
حکمت در سرآغاز قیام ژینا همراه با سینماگران دیگر در بیانیهای اعلام کرده بود «در کنار جوانانی از جان گذشته و خردمند که رهبران و پیشروان حقیقی جنبشاند» میایستد.
زنی با چشمان درخشان، کاغذی به دست رخشان داد. رخشان نوشتهی روی کاغذ را برای دخترش خواند. «نمیخواهیم به بهشت اجباری برویم. ما بهشت خودمان را در این جهان خواهیم ساخت. نترس، تنها نیستی. ما را پیدا کن»
شنبه ۲۵ فوریه/ ۶ اسفند با حضور شهردار فرانکفورت و شماری از فعالان فرهنگی ایرانی و آلمانی در تئاتر گالوس در فرانکفورت آلمان شب همبستگی با جنبش اعتراضی مردم ایران برگزار میشود. نمایشی هم به کارگردانی نیلوفر بیضایی روی صحنه به اجرا در میآید.
شعله حرص خوردن های بی مورد شرقی و توقعات بالای غربی را با هم قاطی کرده بود. ذهنش بیاختیار دنبال چارههایی میگشت که در آن مهارتی نداشت. کلّۀ پر جنب و جوشش از کار نمیایستاد و مثل چرخ ماشین دور خودش میچرخید. چشمان قهوهای رنگش به درماندگی چرخ قُفل شده بود.
کانون نویسندگان ایران اعلام کرد قارن سوادکوهی، روزبه سوهانی، علی صبوری، علیرضا عباسی، آیدا عمیدی، اکبر معصومبیگی، لئا منصوری و منیژه نجمعراقی از اعضای هیأت دبیران کانون، و یکی از اعضا میلاد جنت، به دیدار رضا خندان مهابادی، نویسنده، منتقد و عضو پیشین هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران رفتند.
امضاکنندگان این بیانیه «وظیفه و حق انسانی» خود دانستهاند تا با صدای بلند، بازداشت و عدم رسیدگی به پروندهی علی اسداللهی را محکوم کنند و خواستار آزادی سریع و بیقید و شرط این شاعر زندانی شدند.
مسئول دبیرخانه اجرای حکم قتل سلمان رشدی بر اساس فتوای خمینی در همایشی با عنوان «فتوای ماندگار» گفت حکم قتل سلمان رشدی باید در هر شرایطی اجرا شود.
حدود ۴۲ سال است که اینجا نشستهام. یعنی از سال ۱۳۵۷ تا الان. بازنشسته شده بودم. یک روز صبح حوالی ساعت ۱۱ از خانه بیرون زدیم. در اصل از خانه آقای مجسمهساز. کت و شلوار طوسیرنگم را که دیگر از بس پوشیده بودم، سیاه شده بود، تنم کردند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.